be on thin ice

پیشنهاد کاربران

معنی تحت اللفظی: روی یخی نازک بودن.
معنای اصطلاحی: توی دردسر افتادن.
مثال:
You're on thin ice.
ممکنه تو دردسر بیفتی.

بپرس