🔸 معادل فارسی:
متعهد بودن / گیر افتادن / مسئول بودن / بدهکار بودن
در زبان محاوره ای:
گیر افتاده، باید جواب پس بده، مسئولشه، بدهکاره، افتاده رو دستش
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( مالی – بدهکاری ) :**
متعهد بودن به پرداخت پول یا جبران خسارت
مثال: If the deal fails, we’re on the hook for $10, 000.
اگه معامله خراب بشه، باید ده هزار دلار رو بدیم.
2. ** ( اخلاقی – مسئولیتی ) :**
در موقعیتی بودن که باید مسئولیت کاری رو بپذیری، حتی اگه سخت یا ناخوشایند باشه
مثال: She’s on the hook to finish the report by Friday.
باید تا جمعه گزارش رو تموم کنه—گیر افتاده.
3. ** ( قانونی – الزام آور ) :**
درگیر تعهد قانونی یا قراردادی بودن
مثال: The company is on the hook for environmental damages.
شرکت مسئول خسارات زیست محیطیه.
4. ** ( استعاری – فشار روانی ) :**
احساس اجبار یا فشار برای انجام کاری که نمی تونی ازش فرار کنی
مثال: I’m on the hook to speak at the event, even though I’m nervous.
مجبورم توی مراسم صحبت کنم، با اینکه استرس دارم.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
liable – responsible – obligated – committed – indebted – stuck – accountable
متعهد بودن / گیر افتادن / مسئول بودن / بدهکار بودن
در زبان محاوره ای:
گیر افتاده، باید جواب پس بده، مسئولشه، بدهکاره، افتاده رو دستش
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( مالی – بدهکاری ) :**
متعهد بودن به پرداخت پول یا جبران خسارت
مثال: If the deal fails, we’re on the hook for $10, 000.
اگه معامله خراب بشه، باید ده هزار دلار رو بدیم.
2. ** ( اخلاقی – مسئولیتی ) :**
در موقعیتی بودن که باید مسئولیت کاری رو بپذیری، حتی اگه سخت یا ناخوشایند باشه
مثال: She’s on the hook to finish the report by Friday.
باید تا جمعه گزارش رو تموم کنه—گیر افتاده.
3. ** ( قانونی – الزام آور ) :**
درگیر تعهد قانونی یا قراردادی بودن
مثال: The company is on the hook for environmental damages.
شرکت مسئول خسارات زیست محیطیه.
4. ** ( استعاری – فشار روانی ) :**
احساس اجبار یا فشار برای انجام کاری که نمی تونی ازش فرار کنی
مثال: I’m on the hook to speak at the event, even though I’m nervous.
مجبورم توی مراسم صحبت کنم، با اینکه استرس دارم.
________________________________________
🔸 مترادف ها: