be lost for words

پیشنهاد کاربران

( عامیانه )
کم آوردن.
ناتوانی در صحبت کردن یا بیان فکر به این دلیل که فرد شگفت زده می شود.
مثال:
he told me what she’d done to him I was lost for words
شنیدن یا دیدن چیزی که زبان آدم را بند می آورد
Nelson Mandela: "If you talk to a man in a language he understands, that goes to his head. If you talk to him in his language, that goes to his heart. "How inspiring, Rob – I’m lost for words! Here’s another: ‘To have another language is to possess a second soul’.
...
[مشاهده متن کامل]

نلسون ماندلا: اگر با زبانی که انسان می فهمدیا جدیدا متوجه میشودحرف بزنی کلمات تو در ذهن او درک میشه ولی اگر با زبان مادری او با او سخن بگوی کلمات را درک میکند با قلب خودش.
چقدر الهام بخش بود راب. زبونم بند اومده. بیا اینم یکی دیگه: دانستن زبانی دیگر غیر از زبان مادری معنایش مالکیت یا تسخیر روح دیگری است.

بپرس