🔸 معادل فارسی:
فراری بودن / ناپدید شدن / در دسترس نبودن / در حال حرکت بی ثبات
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( غیررسمی – جنایی/پلیسی ) :**
به معنای فراری بودن یا تحت تعقیب بودن، وقتی کسی از دسترس خارج شده است.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: The suspect is in the wind after the robbery.
مظنون بعد از سرقت فراری شده است.
2. ** ( محاوره ای – عمومی ) :**
به معنای ناپدید شدن یا در دسترس نبودن.
مثال: He’s been in the wind since last week.
از هفته ی پیش غیبش زده.
3. ** ( استعاری – فلسفی/شاعرانه ) :**
گاهی برای اشاره به بی ثباتی، سرگردانی یا حرکت بی هدف استفاده می شود.
مثال: My thoughts are in the wind tonight.
امشب افکارم مثل باد پراکنده اند.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
on the run – missing – vanished – gone – elusive – fugitive – disappeared
فراری بودن / ناپدید شدن / در دسترس نبودن / در حال حرکت بی ثبات
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( غیررسمی – جنایی/پلیسی ) :**
به معنای فراری بودن یا تحت تعقیب بودن، وقتی کسی از دسترس خارج شده است.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: The suspect is in the wind after the robbery.
مظنون بعد از سرقت فراری شده است.
2. ** ( محاوره ای – عمومی ) :**
به معنای ناپدید شدن یا در دسترس نبودن.
مثال: He’s been in the wind since last week.
از هفته ی پیش غیبش زده.
3. ** ( استعاری – فلسفی/شاعرانه ) :**
گاهی برای اشاره به بی ثباتی، سرگردانی یا حرکت بی هدف استفاده می شود.
مثال: My thoughts are in the wind tonight.
امشب افکارم مثل باد پراکنده اند.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
باد وزیدن، باد در حال وزش بودن، باد آمدن