حسش نیست ( برای چیزی، برای انجام دادن کاری ) ، حال و حوصله ش رو ندارم، اینکه کاری رو نمیخواید به دلیل عصبانیت انجام بدید. مثال ها:I'm not in the mood for eat right nowI was in no mood for chatting+ عکس و لینک