در آستانه یا شرف مواجهه با چیزی بودن ( معمولا حادثه یا اتفاق بد یا منفی )
یقینا منتظر یه ( اتفاق، حادثه . پیش آمد و معمولا منفی ) بودن/ شدن
You’re in for an entirely new perspective on quantom physics.
Then we begin to realize we are in for trouble
یقینا منتظر یه ( اتفاق، حادثه . پیش آمد و معمولا منفی ) بودن/ شدن
( در آینده بسیار نزدیک ) مواجه بودن با
در شرف. . . . بودن
در شرف وقوع. . . . بودن
در شرف. . . . بودن
در شرف وقوع. . . . بودن
انتظار داشتن یا پیش بینی کردن یک تجربه بد
به احتمال زیاد تجربه کردن ( معمولا تجربه بد )
درگیر شدن با یا قسمتی از چیزی بودن
در زندان یا بازداشگاه بودن به دلیل خاصی
دلیل خوبی داشتن برای منتظر بودن برای وقوع چیزی ( معمولا بد )
به احتمال زیاد تجربه کردن ( معمولا تجربه بد )
درگیر شدن با یا قسمتی از چیزی بودن
در زندان یا بازداشگاه بودن به دلیل خاصی
دلیل خوبی داشتن برای منتظر بودن برای وقوع چیزی ( معمولا بد )
سر کسی اومدن، نتیجشو دیدن. ( بار منفی )
چشم انتظار موندن ( مثبت )
چشم انتظار موندن ( مثبت )
به نظرم میرسه که انگار با موقعیت هیجان انگیز ( شوکه کننده ) دیگری مواجه خواهیم شد
be in for sth مطمئنا تجربه میکنه اونو ( معمولا یک مورد منفی )
مثال:
he is in for a shock مطمئنا شوکه خواهد شد
it looks like we're in for rain بنظر میرسه که با بارون مواجه میشیم
مثال:
he is in for a shock مطمئنا شوکه خواهد شد
it looks like we're in for rain بنظر میرسه که با بارون مواجه میشیم