✍️بودن در یک وضعیت یا شرایط خاص، که معمولاً به حالت های عاطفی یا ذهنی اشاره دارد، اما می تواند به شرایط فیزیکی یا موقعیت ها نیز اشاره کند.
... [مشاهده متن کامل]
👈👈به طور مجازی، معمولاً به معنای تحت فشار، پریشانی یا تحت تأثیر قرار گرفتن توسط چیزی مهم است. این عبارت می تواند نشان دهنده عدم کنترل یا ثبات در احساسات یا شرایط فرد باشد.
👇مثال؛
منقلب بودن
ناراحت بودن ، ناراحت شدن
آشفته بودن؛ نژند؛ شرائط روحی بدی داشتن؛ بهم ریختن
Example 1: 👇
I was in a terrible state because nobody could understand why I had this illness.
من شرائط روحی خیلی بدی داشتم ( کاملا آشفته بودم یا بهم ریخته بودم ) چون کسی نمی دونست بیماریم چیه.
... [مشاهده متن کامل]
Example 2:👇
She got into a real state before her driving test.
قبل از امتحان رانندگی کاملاً آشفته بود ( بهم ریخته بود )
Example 3: 👇
HOPE: I tell you, you’re all in a state.
PAT: I don’t doubt that the people who used to come here, were, too. Lord knows it’s on the edge of the world.
* Hotel Universe - a play by Philip Barry )
هُپ: بذارید یه مطلبی رو بهتون بگم. شماها همتون بهم ریختید ( شرائط روحی همتون خرابه/داغونه/نافرمه )
متن انتخابی: از نمایشنامه ی #هتل یونیورس، # اثر فیلیپ بری
Example 4: 👇
JULIA: You've always been. the "stronger character, " haven't you? At least people have always thought so. You've made all the decisions; you've always' had the ideas—
LINDA: — And you've been resenting me right from the very—Oh—I can't believe it -
JULIA: It's nothing to get in a state about - and I didn't say I resented you.
* Holiday - a play by Barry
جولیا: تو همیشه شخصیت قوی تر بودی، اینطور نیست؟ حداقل مردم همیشه اینطور فکر می کردن. تمام تصمیمات رو تو میگرفتی. تو بودی که همیشه صاحب ایده بودی—
لیندا: — و تو از همون لحظه ی اول از من ناراحت بودی - اوه - باورم نمیشه
جولیا: این چیزی نیست که در مورد آن بهم بریزی - و من نگفتم که از تو رنجید ه خاطرم.
گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #تعطیلات، # اثر فیلیپ بری
من شرائط روحی خیلی بدی داشتم ( کاملا آشفته بودم یا بهم ریخته بودم ) چون کسی نمی دونست بیماریم چیه.
... [مشاهده متن کامل]
قبل از امتحان رانندگی کاملاً آشفته بود ( بهم ریخته بود )
هُپ: بذارید یه مطلبی رو بهتون بگم. شماها همتون بهم ریختید ( شرائط روحی همتون خرابه/داغونه/نافرمه )
متن انتخابی: از نمایشنامه ی #هتل یونیورس، # اثر فیلیپ بری
جولیا: تو همیشه شخصیت قوی تر بودی، اینطور نیست؟ حداقل مردم همیشه اینطور فکر می کردن. تمام تصمیمات رو تو میگرفتی. تو بودی که همیشه صاحب ایده بودی—
لیندا: — و تو از همون لحظه ی اول از من ناراحت بودی - اوه - باورم نمیشه
جولیا: این چیزی نیست که در مورد آن بهم بریزی - و من نگفتم که از تو رنجید ه خاطرم.
گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #تعطیلات، # اثر فیلیپ بری
حال روحی خوبی نداشتن
نگران. عصبی
Mum and Dad were in a right state when I got in
او قبل امتحان رانندگی اش، واقعا نگران و دلواپس بود
دلواپس و ناراحت بودن
مظطرب شدن