**خیلی خسته، ناراحت یا دل زده بودن از چیزی یا کسی به خاطر تکرار یا طولانی شدن وضعیت ناخوشایند**. این اصطلاح برای بیان نهایت میزان کلافگی و ناراحتی به کار می رود.
- این عبارت بسیار قوی تر و تأکیدی تر از صرفاً "fed up" است و نشان می دهد فرد کاملاً از وضعیت یا رفتار خاصی خسته شده و دیگر تحمل ندارد.
... [مشاهده متن کامل]
- منشاء این اصطلاح به انگلیسی بریتانیایی برمی گردد و به صورت عامیانه و غیررسمی استفاده می شود.
- معادل فارسی می تواند باشد:
- از چیزی تا سر حد اعصاب خورد شدن
- از چیزی به تنگ آمدن تا سر حد جان
- از چیزی به نهایت خسته شدن
- - -
### مثال ها
- I’m fed up to the back teeth with all the delays in this project.
من از تمام تأخیرهای این پروژه تا سر حد جان خسته شده ام.
- She’s fed up to the back teeth with his constant complaining.
او از شکایت های مداوم او خیلی دل زده است.
- We’re fed up to the back teeth with the noise from the construction site.
ما از سر و صدای محل ساخت و ساز کاملاً به تنگ آمده ایم.
- این عبارت بسیار قوی تر و تأکیدی تر از صرفاً "fed up" است و نشان می دهد فرد کاملاً از وضعیت یا رفتار خاصی خسته شده و دیگر تحمل ندارد.
... [مشاهده متن کامل]
- منشاء این اصطلاح به انگلیسی بریتانیایی برمی گردد و به صورت عامیانه و غیررسمی استفاده می شود.
- معادل فارسی می تواند باشد:
- از چیزی تا سر حد اعصاب خورد شدن
- از چیزی به تنگ آمدن تا سر حد جان
- از چیزی به نهایت خسته شدن
- - -
### مثال ها
من از تمام تأخیرهای این پروژه تا سر حد جان خسته شده ام.
او از شکایت های مداوم او خیلی دل زده است.
ما از سر و صدای محل ساخت و ساز کاملاً به تنگ آمده ایم.
از چیز که در یک دروره زمانی خیلی ازرتون کرده و دیگه از دستش خسته ای / زله شدن
به اینجام رسیده
دندان قروچه کردن از روی عصبانیت
خیلی کسل کننده، خسته شدن از یک چیز تکراری