be down to someone

پیشنهاد کاربران

به دلیلِ. به علتِ. به خاطرِ
به تصمیم یا مسئولیت کسی بودن
It's down to me to take care of my little sister
مسئولیت من است که از خواهر کوچکترم مراقبت کنم.

بپرس