ناشی از چیزی شدن
نتیجه چیزی بودن
حالا کارمون رسیده به یه معلم موسیقی راهنمایی .
دیالوگ انیمیشن روح soul
1.
. ( be attributable to ( a particular factor or circumstance
"he claimed his problems were down to the media"
2.
. ( be left with only ( the specified amount
"I'm down to my last few pounds"
... [مشاهده متن کامل]
1 - منسوب بودن به
قابل اسناد بودن به
2 - تنها. . . مبلغ داشتن
ترجمه ی مثال دوم: 5 پوند بیشتر برایم باقی نمانده
2.
... [مشاهده متن کامل]
1 - منسوب بودن به
قابل اسناد بودن به
2 - تنها. . . مبلغ داشتن
ترجمه ی مثال دوم: 5 پوند بیشتر برایم باقی نمانده
مربوط شدن به، مرتبط/وابسته بودن به، ناشی شدن از، برآمدن/برخاستن از، نسبت دادن به، منتسب دانستن به، بستن به