be beyond somebody

پیشنهاد کاربران

Be beyond someone: to be too difficult, astonishing, puzzling, etc. for someone to understand or explain.
از این عبارت وقتی استفاده می شود که چیزی برای یک نفر بیش از حد سخت، حیرت آور و گیج کننده است که بتواند آن را بفهمد یا توضیح دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

Example 1: 👇
POLICEMAN: This lady claims she was kidnapped.
MRS. GRANT ( to Walter ) : You know you did. You told them to take me out of here.
SHERIFF: What about this, Burns? Kidnapping, eh?
WALTER: It’s beyond me. Who is this woman?
* The Front Page - a play by Hecht and MacArthur
پلیس: این خانُم شما رو به آدم ربایی متهم می کنه ( ادعا می کنه شما اونو دزدیدی ) .
خانُم گرانت: تو می دونی که دست به این کار زدی. خودت بهشون گفتی که من رو از اینجا ببرن بیرون.
کلانتر: در مورد این کار چه توضیحی داری، بِرنز؟ آدم ربایی، هان؟
والتر: با عقل جور در نمیاد ( به فکر هم خطور نمی کنه یا ورای درک منه ) . این خانُم کیه؟
گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی �صفحه ی اصلی [روزنامه]، ] اثر هِکت و مکارتور
Example 2: 👇
PAT: I don't know what he's talking about. ( To STEPHEN ) I don't know what you're talking about. You're beyond me. I can’t follow all this—
* Hotel Universe - a play by Philip Barry
پَت: من نمی دونم اون در مورد چی حرف می زنه. ( استفان را مخاطب قرار می دهد ) من نمی دونم حرف حسابت چیه. صحبتهات از درک من خارجه. تو رو نمی فهمم.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی �هتل یونیورس، � اثر فیلیپ بری

be beyond somebodybe beyond somebody
برای کسی قابل درک نیست.
مثلاْ وقتی میگوییم:
Something is beyond me یعنی آن چیز آنقدر برایم دشوار است که قابل درک نیست.

بپرس