be better off

جمله های نمونه

1. Without you by my side, I will be better off than you.
[ترجمه گوگل]بدون تو در کنار من، من از تو بهتر خواهم بود
[ترجمه ترگمان]بدون تو، من از تو بهتر میشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He'd be better off going to the police about it.
[ترجمه گوگل]او بهتر است در این مورد به پلیس مراجعه کند
[ترجمه ترگمان]بهتر است در این مورد به پلیس مراجعه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Families will be better off under the new law.
[ترجمه گوگل]خانواده ها در قانون جدید وضعیت بهتری خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]خانواده ها تحت قانون جدید بهتر عمل خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He'd be better off working for a bigger company.
[ترجمه گوگل]او بهتر است برای یک شرکت بزرگتر کار کند
[ترجمه ترگمان]بهتر است برای یک شرکت بزرگ تر کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You'd be better off with a bicycle.
[ترجمه گوگل]بهتر است با یک دوچرخه
[ترجمه ترگمان]با دوچرخه خیلی بهتر میشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He'd be better off starting with something simpler.
[ترجمه گوگل]او بهتر است با چیز ساده‌تری شروع کند
[ترجمه ترگمان]بهتره با یه چیز ساده تر شروع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We'd be better off without them as neighbours.
[ترجمه گوگل]ما بدون آنها به عنوان همسایه بهتر بودیم
[ترجمه ترگمان]ما بدون آن ها به عنوان همسایه بهتر خواهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If incorporations occur, Pima County will be better off financially.
[ترجمه گوگل]اگر ادغام اتفاق بیفتد، شهرستان پیما از نظر مالی وضعیت بهتری خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]اگر incorporations رخ دهد، بخش پیما به لحاظ مالی بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I think you'd be better off if you just moved back to your mother's house for a while.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم اگر برای مدتی به خانه مادرت برگردی بهتر است
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم بهتر باشه یه مدتی به خونه مادرت برگردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Other countries in the system could also be better off with such an arrangement.
[ترجمه گوگل]کشورهای دیگر در این سیستم نیز می توانند با چنین ترتیبی وضعیت بهتری داشته باشند
[ترجمه ترگمان]کشورهای دیگر در این سیستم نیز می توانند با چنین ترتیبی بهتر عمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The poor man would be better off wrestling with the complexities of Bernie Ecclestone's financial affairs.
[ترجمه گوگل]مرد بیچاره بهتر است با پیچیدگی های امور مالی برنی اکلستون دست و پنجه نرم کند
[ترجمه ترگمان]مرد بیچاره بهتر از این بود که با پیچیدگی های اقتصادی برنی of کلنجار برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Would Britain be better off as a theme park?
[ترجمه گوگل]آیا بریتانیا به عنوان یک پارک موضوعی بهتر است؟
[ترجمه ترگمان]آیا بریتانیا به عنوان یک پارک موضوعی بهتر عمل خواهد کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The country would be better off if more women were serving in Congress.
[ترجمه گوگل]اگر زنان بیشتری در کنگره حضور داشته باشند وضعیت کشور بهتر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این کشور اگر تعداد بیشتری از زنان در کنگره خدمت کنند، بهتر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Seven out of ten families in Darlington would be better off under Labour's fair rent proposals.
[ترجمه گوگل]از هر ده خانواده در دارلینگتون، هفت خانواده تحت پیشنهادهای اجاره منصفانه کارگری وضعیت بهتری خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]هفت نفر از هر ده خانواده در دارلینگتون تحت پیشنهادها بازار کار عادلانه کار خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'd be better off at home with all those kids!
[ترجمه گوگل]بهتر است با آن همه بچه در خانه باشم!
[ترجمه ترگمان]من با همه اون بچه ها بهتره برم خو نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• be in a better condition, be in a better situation

پیشنهاد کاربران

Have more money یعنی پول بیشتری داشتن و مخالف be worse off می باشد
پولدارتر شدن
موفق تر شدن
. . . . have more money
به سودِ . . . . بودن
به نفعِ. . . . بودن
بهتر بودن/ به صلاح بودن انجام کاری
بهتر است کار دیگه انجام بدی
بهتر بودن، جایگاه بهتری داشتن، موقعیت بهتری داشتن، شانش بهتر یا بیشتری داشتن
women are better off now than they were 100yers ago
امروزه جایگاه زنان نسبت به انچه صد سال پیش بودند بهتر است
Used to suggest that sb should do sth differently
یه جور دیگه انجام بده
به نحوی دیگر انجام بده
بهتر است که. . .
Used to suggest that sb shoul do sth differently

بپرس