be all the same to someone

پیشنهاد کاربران

To not be important to someone which of several things is chosen.
همه را به یک چوب راندن، علی السویه بودن، فرقی نداشتن.
مثال:
they were all the same to him as long as they served his purpose.
ترجمه پیشنهادی:
تا زمانی که در خدمت مقاصد او بودند همه را به یک چوب می راند.

بپرس