• : تعریف: a thing or person of utmost importance or significance.
جمله های نمونه
1. I don't think it is the be all and end all of online travel. It is an important product in our portfolio for consumers and suppliers.
[ترجمه گوگل]فکر نمیکنم تمام سفرهای آنلاین باشد این یک محصول مهم در مجموعه ما برای مصرف کنندگان و تامین کنندگان است [ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم همه اینها باشد و تمام سفر آنلاین را خاتمه دهد این یک محصول مهم در پورتفولیوی ما برای مصرف کنندگان و تامین کنندگان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. When work achievements are no longer the be all and end all of life, getting married and having children may perhaps become a desire that they will not turn their back on again.
[ترجمه گوگل]وقتی دستاوردهای کاری دیگر تمام و پایان زندگی نیست، ازدواج و بچه دار شدن ممکن است به آرزویی تبدیل شود که دیگر به آن پشت نکنند [ترجمه ترگمان]وقتی دستاوردهای کاری دیگر تمام نمی شوند و تمام زندگی را به پایان می رسانند، ازدواج کردن و بچه دار شدن ممکن است به آرزوی تبدیل مجدد آن ها تبدیل شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I do NOT believe that sex is the be all and end all of relating to women.
[ترجمه مسعود] باورم نمیشه سکس مهمترین بخش ی رابطه باشه
|
[ترجمه گوگل]من معتقد نیستم که رابطه جنسی تمام و کمال در ارتباط با زنان است [ترجمه ترگمان]من باور نمی کنم که رابطه جنسی همه چیز باشد و تمام موارد مربوط به زنان را به پایان برساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Although examinations are important they are not the be all and end all on the choice of school.
[ترجمه گوگل]اگرچه امتحانات مهم هستند، اما همه چیز تمام نمی شود و به انتخاب مدرسه ختم می شود [ترجمه ترگمان]با اینکه امتحانات مهم هستند، اما آن ها همه چیز نیستند و به انتخاب مدرسه خاتمه می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I used to think money was the be all and end all of happiness, but oh was I wrong.
[ترجمه محمد رضا حبیبب] عادت داشتم فکر کنم که پول آغاز و غایت همه شادی هاست . ولی اشتباه میکردم
|
[ترجمه گوگل]من فکر می کردم پول همه چیز و پایان خوشبختی است، اما اوه اشتباه می کردم [ترجمه ترگمان]فکر می کردم پول همه چیز است و تمام سعادت را به پایان می رساند، اما اوه، اشتباه می کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Lu said the package "is not the be all and end all"; Americans also need middle-class tax cuts and health care.
[ترجمه گوگل]لو گفت: بسته "همه و پایان همه نیست"; آمریکایی ها همچنین به کاهش مالیات طبقه متوسط و مراقبت های بهداشتی نیاز دارند [ترجمه ترگمان]لو گفت که بسته \"همه چیز نیست و پایان\"؛ آمریکایی ها نیز به کاهش مالیاتی طبقه متوسط و مراقبت های بهداشتی نیاز دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Your interview and CV also provide important information about you, so your tests results will not represent the be all and end all.
[ترجمه گوگل]مصاحبه و رزومه شما همچنین اطلاعات مهمی را در مورد شما ارائه می دهد، بنابراین نتایج آزمون شما نشان دهنده همه چیز و پایان همه چیز نخواهد بود [ترجمه ترگمان]مصاحبه و رزومه شما همچنین اطلاعات مهمی را در مورد شما ارائه می دهند، بنابراین نتایج آزمایش ها شما، همه چیز را نشان نخواهد داد و همه چیز را به پایان خواهد رساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. And why do so many of us advocate it as the be all and end all of happiness?
[ترجمه گوگل]و چرا بسیاری از ما از آن به عنوان تمام و پایان خوشبختی دفاع می کنیم؟ [ترجمه ترگمان]و چرا بسیاری از ما از آن به عنوان همه چیز دفاع می کنیم و تمام خوشبختی را به پایان می بریم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. That is why it is great for athletes in endurance sports but not the be all and end all for us bodybuilders.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که برای ورزشکاران در ورزش های استقامتی عالی است، اما برای ما بدنسازان همه چیز نیست [ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که ورزش کاران در ورزش های استقامتی برای ورزش کاران عالی هستند اما همه این ورزش کاران بدن ورزش کاران بدن ساز نیستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. he is actually offering us the possibility that maybe that's not the be all and end all of speaking that the speech-act situation is more complicated than that.
[ترجمه گوگل]او در واقع این امکان را به ما ارائه می دهد که شاید این همه حرف زدن نباشد و تمام صحبت کردن پایان یابد که وضعیت گفتار و کنش پیچیده تر از این است [ترجمه ترگمان]او در حقیقت این امکان را به ما می دهد که شاید همه چیز نباشد و تمام صحبت ها مبنی بر آن است که وضعیت سخن گفتن پیچیده تر از آن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Sure, approach contacts with the link in mind, but don't see this as the be all and end all.
[ترجمه گوگل]مطمئناً، با در نظر گرفتن پیوند به مخاطبین نزدیک شوید، اما این را به عنوان همه چیز نبینید و همه چیز را تمام کنید [ترجمه ترگمان]البته، نزدیک شدن به ارتباط با پیوند در ذهن، اما این مساله را تنها و نهایی نگاه نکنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• if something is the be-all and end-all to you, it is the only important thing in your life, or the only important feature of a particular activity.
پیشنهاد کاربران
تمام مساله
همه چی تمام
علت اصلی بودن ( غم برای موارد منفی استفاده میشود )
حرف اول و آخر را زدن نهایت چیزی بودن همه چیز بودن علت اصلی یا هدف غایی بودن
اول و آخر و مهمترین چیز بودن
مهمترین مسئله مهمترین چیز Something considered to be of the utmost importance; something essential or ultimate
1 - علت اصلی. . . 2 - مهمترین قسمت یک وضعیت یا زندگی یک شخص است.