ید طولانی داشتن، مهارت داشتن
The mechanic is a dab hand at fixing engines; he had my car running in no time
مکانیک در تعمیر موتور ماشین خبره هست؛ ماشینم رو در عرض سه سوت راه انداخت.
Maria proved herself a dab hand at fashion design
... [مشاهده متن کامل]
ماریا ثابت کرده که در طراحی لباس های مدروز مهارت زیادی داره.
Professor anderson is a dab hand at explaining complex ideas in simple terms
پروفسور اندرسون مهارت بالایی در توضیح مسائل پیچیده به صورت سلیس و روان دارد.
مکانیک در تعمیر موتور ماشین خبره هست؛ ماشینم رو در عرض سه سوت راه انداخت.
... [مشاهده متن کامل]
ماریا ثابت کرده که در طراحی لباس های مدروز مهارت زیادی داره.
پروفسور اندرسون مهارت بالایی در توضیح مسائل پیچیده به صورت سلیس و روان دارد.