اسم ( noun )
• : تعریف: a body of water partly surrounded by land, esp. a recessed area along a shoreline; large cove.
• مترادف: bight, cove, inlet
• مشابه: basin, firth, ford, gulf, harbor, loch
• مترادف: bight, cove, inlet
• مشابه: basin, firth, ford, gulf, harbor, loch
- We watched the sailboats glide across the bay.
[ترجمه گوگل] ما قایقهای بادبانی را تماشا کردیم که از روی خلیج سر خوردن
[ترجمه ترگمان] قایق را تماشا کردیم که از خلیج دور شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قایق را تماشا کردیم که از خلیج دور شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a part of a room that juts out from the rest of the building, usually containing a set of windows.
• مترادف: alcove, nook
• مشابه: bay window, bow window, dormer, niche, oriel, window seat
• مترادف: alcove, nook
• مشابه: bay window, bow window, dormer, niche, oriel, window seat
- The study contains a bay with a beautiful set of windows.
[ترجمه گوگل] مطالعه شامل یک خلیج با مجموعه ای از پنجره های زیبا است
[ترجمه ترگمان] این مطالعه شامل یک خلیج با مجموعه ای زیبا از پنجره ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این مطالعه شامل یک خلیج با مجموعه ای زیبا از پنجره ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a compartment in a building or other structure.
• مترادف: compartment
• مشابه: cell, closet, cubbyhole, cubicle, stall
• مترادف: compartment
• مشابه: cell, closet, cubbyhole, cubicle, stall
- The garage has two bays.
[ترجمه گوگل] گاراژ دارای دو دهانه است
[ترجمه ترگمان] گاراژ دو دهانه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گاراژ دو دهانه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The truck backed into the loading bay.
[ترجمه گوگل] کامیون به سمت محفظه بارگیری برگشت
[ترجمه ترگمان] کامیون به محوطه بارگیری باز گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کامیون به محوطه بارگیری باز گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید