bawdy

/ˈbɒdi//ˈbɔːdi/

معنی: سخن زشت، بی عفت، هرزه، مربوط به جاکشی، شنیع، زشت، ناپسند
معانی دیگر: هرزه گویی، سخن هرزه، حرف رکیک، کلام سخیف، رکیک، سخیف، روسپی مانند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: bawdier, bawdiest
(1) تعریف: coarsely or indecently humorous; risqu�.
مترادف: blue, racy, raunchy, ribald, risqu�, X-rated
مشابه: coarse, indecent, lewd, obscene, off-color, sexual, suggestive, vulgar

- Burlesque shows featured popular music, bawdy comedy acts, and sometimes stripteases.
[ترجمه گوگل] نمایش‌های بورلسک شامل موسیقی عامه پسند، نمایش‌های کمدی بداخلاق و گاهی اوقات رقص استریپتیز بود
[ترجمه ترگمان] Burlesque نشان می دهد که موسیقی عامه پسند، کمدی ننگین، و گاهی اوقات stripteases را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: obscene or vulgar.
مترادف: dirty, earthy, indecent, obscene, raunchy, smutty, vulgar
مشابه: blue, coarse, filthy, improper, indelicate, lewd, licentious, prurient, ribald, salacious, scurrilous, suggestive, unseemly, X-rated
اسم ( noun )
مشتقات: bawdily (adv.), bawdiness (n.)
• : تعریف: indecent or risqu� conversation or writing.
مترادف: filth, impropriety, indecency, ribaldry, smut
مشابه: dirt, indelicacy, obscenity, pornography, vulgarity

جمله های نمونه

1. a bawdy joke
شوخی رکیک

2. shakespeare's bawdy
کلمات رکیک (در آثار) شکسپیر

3. After a few drinks, they were all singing bawdy songs at the top of their voices.
[ترجمه گوگل]بعد از چند نوشیدنی، همه آنها آهنگهای بداخلاقی را با صدای بلند می خواندند
[ترجمه ترگمان]بعد از چند نوشیدنی، همه آواز رکیکی را در بالای سرشان آواز می خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's like an Electric Ballroom gig: rowdy, bawdy, hands outstretched, fingers touching, bodies crushing.
[ترجمه گوگل]این مانند یک کنسرت سالن رقص الکتریکی است: غوغا، بداخلاق، دست‌های دراز، انگشتان دست، له شدن بدن
[ترجمه ترگمان]مثل برق سالن رقص است: شلوغ، هرزه، دست های دراز، دست های دراز، انگشتان دست و پایش خرد شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "Tom Jones" is a bawdy romp through 18th century England.
[ترجمه گوگل]«تام جونز» داستانی عجیب در قرن هجدهم انگلستان است
[ترجمه ترگمان]\"تام جونز\" در قرن ۱۸ انگلستان با یکدیگر بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This bawdy academic satire, with its potentially offensive laddish point of view, turns out to be a traditional romantic narrative.
[ترجمه گوگل]این طنز آکادمیک بداخلاق، با دیدگاه بالقوه توهین‌آمیزش، به یک روایت رمانتیک سنتی تبدیل می‌شود
[ترجمه ترگمان]این هجو ادبی ننگین، با نقطه نظر بالقوه تهاجمی، تبدیل به یک روایت رمانتیک سنتی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Delphine fell forward in bawdy laughter.
[ترجمه گوگل]دلفین با خنده‌ای هولناک جلو افتاد
[ترجمه ترگمان]دلفین قاه قاه خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The woman was lively, even bawdy, but there was something reserved, steely, behind her levity.
[ترجمه گوگل]زن پر جنب و جوش بود، حتی بداخلاق، اما چیزی محجوب، پولادین، در پشت سرسختی او وجود داشت
[ترجمه ترگمان]این زن جوان و حتی هرزه بود، اما یک چیز تودار و ظریف در پشت سرش دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Of course, there are no longer bawdy houses, where these unfortunates are displayed openly to debauched satyrs.
[ترجمه گوگل]البته دیگر خانه‌های بداخلاقی وجود ندارد که این بدبخت‌ها آشکارا در برابر ستیزهای فاسد به نمایش گذاشته شوند
[ترجمه ترگمان]البته دیگر خانه های رکیک وجود ندارد، جایی که این unfortunates به صورت علنی با دیو مردان جنگلی debauched نمایش داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dive in for a bawdy ride.
[ترجمه گوگل]شیرجه رفتن برای یک سواری بد
[ترجمه ترگمان]به خاطر یک سواری هرزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A bawdy striptease at the Ed Sullivan Theater.
[ترجمه گوگل]یک رقص برهنگی بداخلاق در تئاتر اد سالیوان
[ترجمه ترگمان]در تئاتر اد سالیوان یک داستان ننگین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She did not mean this as a bawdy joke.
[ترجمه گوگل]او این را به عنوان یک شوخی ناخوشایند نمی دانست
[ترجمه ترگمان]او به این معنی نبود که این یک شوخی مسخره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was a general atmosphere of bawdy fun and anticipation.
[ترجمه گوگل]فضای کلی سرگرم کننده و انتظار وجود داشت
[ترجمه ترگمان]فضای عمومی پر جنب و جوشی پر از شور و شوق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This ain't no bawdy house.
[ترجمه گوگل]اینجا خونه بدی نیست
[ترجمه ترگمان]این خونه bawdy نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His eyes were shrewd and bawdy.
[ترجمه گوگل]چشمانش زیرک و بداخلاق بود
[ترجمه ترگمان]چشمانش زیرک و هرزه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They published a collection of Elizabethan bawdy.
[ترجمه گوگل]آنها مجموعه ای از باودی الیزابتی را منتشر کردند
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از رکیک دوران الیزابت را منتشر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخن زشت (اسم)
bawdy, obscenity, scurrility, abusive language, smut, bawdry, gross language, ribaldry, opprobriousness

بی عفت (صفت)
bawdy, light, foul-mouthed, immodest, unchaste

هرزه (صفت)
perverse, bawdy, ribald, reprobate, immoral, loose, licentious, lewd, dissolute, harlot, lascivious, lubricious, libertine, profligate, sordid, rakish, scabrous, sloven, prurient, salacious, rakehelly, sluttish

مربوط به جاکشی (صفت)
bawdy

شنیع (صفت)
abhorrent, heinous, hideous, nefarious, foul, bawdy

زشت (صفت)
abhorrent, heinous, hideous, nefarious, bawdy, ugly, bad, obscene, abominable, execrable, gross, scurrilous, rude, offensive, awry, nasty, contumelious, awkward, black, unfavorable, flagrant, maladroit, backhand, ungainly, dirty, horrid, gash, unpleasant, fulsome, disgusting, invidious, ham-handed, heavy-handed, homely, ill-favored, ill-favoured, pocky, uncouth, ungraceful, unhandsome

ناپسند (صفت)
bawdy, obscene, abominable, disagreeable, indecent, absurd, unappealing, ribald, fie-fie

انگلیسی به انگلیسی

• lewd, coarse, obscene
a bawdy story or joke contains humorous references to sex; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Referring to sexual matters in an amusingly rude way 🤭
🔍 مترادف: Vulgar
✅ مثال: The comedian's bawdy jokes were not suitable for a family audience.

بپرس