baulk

/bɔːk//bɔːk/

معنی: امتناع، روگردانی، رد کردن
معانی دیگر: رجوع شود به: balk، balk : طفره رفتن

بررسی کلمه

اسم و ( noun, verb )
• : تعریف: variant of balk.

جمله های نمونه

1. Many parents may baulk at the idea of paying $100 for a pair of shoes.
[ترجمه گوگل]بسیاری از والدین ممکن است از این ایده که 100 دلار برای یک جفت کفش بپردازند، مخالفت کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از والدین ممکن است به ایده پرداخت ۱۰۰ دلار برای یک جفت کفش بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She looked like a lion baulked of its prey.
[ترجمه گوگل]او مانند شیری به نظر می رسید که از طعمه هایش بیرون زده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که شبیه شیری است که از شکارش خم شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He baulked at the idea of telling his parents where he was going.
[ترجمه گوگل]او از این ایده که به پدر و مادرش بگوید کجا می‌رود عصبانی شد
[ترجمه ترگمان]به این فکر افتاد که به پدر و مادرش بگوید که کجا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He baulked for a moment. 'I can't afford it,' he finally admitted.
[ترجمه گوگل]او برای لحظه ای غر زد او در نهایت اعتراف کرد: «من توان پرداخت آن را ندارم
[ترجمه ترگمان]لحظه ای خاموش شد بالاخره اعتراف کرد: من از عهده این کار بر نمیام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It comprised a platform raised on baulks above the truck on which was mounted a rectangular water tank.
[ترجمه گوگل]این شامل یک پلت فرم بود که بر روی بالک های بالای کامیون قرار داشت که مخزن آب مستطیلی شکلی روی آن نصب شده بود
[ترجمه ترگمان]آن شامل یک سکو بر روی baulks بالای کامیون بود که بر روی آن یک مخزن آب مستطیل شکل قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Your men cut heavy baulks of timber: oak, elm, beech.
[ترجمه گوگل]مردان شما دسته های سنگین چوب را می برند: بلوط، نارون، راش
[ترجمه ترگمان]افراد شما تنه سنگین الوار را می برید درخت بلوط، نارون، درختان چنار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tilda lay down full length on a baulk of timber.
[ترجمه گوگل]تیلدا تمام طولش را روی دسته‌ای از چوب دراز کشید
[ترجمه ترگمان]Tilda طولانی دراز کشیده بودند و از درختان جدا می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Baulk Line - the line upon which the yellow, green and brown spots are positioned.
[ترجمه گوگل]خط بالک - خطی که لکه های زرد، سبز و قهوه ای روی آن قرار گرفته اند
[ترجمه ترگمان]خط baulk - خط که خال های زرد، سبز و قهوه ای در آن قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Baulk: A false start to a dive, i . e . a restart.
[ترجمه گوگل]بالک: شروع اشتباه برای شیرجه، من ه یک راه اندازی مجدد
[ترجمه ترگمان]یه شروع اشتباه برای غواصی، من E یه جور restart
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But some Chinese librarians are beginning to baulk at the prices charged by these foreign journals.
[ترجمه گوگل]اما برخی از کتابداران چینی شروع به تعدیل قیمت‌های این مجلات خارجی کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]اما برخی از کتابداران چینی در حال بررسی قیمت هایی هستند که توسط این نشریات خارجی مطالبه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Collision fenders were bracketed a few inches below the ends of the baulks.
[ترجمه گوگل]گلگیرهای برخورد چند اینچ زیر انتهای بالک ها براکت شده بودند
[ترجمه ترگمان]fenders Collision که چند سانتی متر پایین تر از انتهای بدنه کشتی قرار گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The builder shored up the wall with a thick baulk of wood.
[ترجمه گوگل]سازنده دیوار را با توده ای ضخیم از چوب محکم کرد
[ترجمه ترگمان]سازنده آن به دیوار چسبیده و از چوب ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That's 85 million, surely a sum that would cause even Chelsea to baulk.
[ترجمه گوگل]این مبلغ 85 میلیون است، مطمئناً مبلغی که باعث می شود حتی چلسی هم دچار افتضاح شود
[ترجمه ترگمان]این برابر با ۸۵ میلیون دلار است، مطمئنا این مبلغ می تواند باعث شود که چلسی به baulk برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امتناع (اسم)
refusal, balk, baulk

روگردانی (اسم)
refusal, balk, baulk

رد کردن (فعل)
decline, gainsay, deny, disclaim, repudiate, disown, pass, disapprove, interdict, veto, rebuff, confute, repel, balk, rebut, baulk, reject, throw down, refuse, overrule, pass up, ignore, spurn, disaffirm, disorient, contradict, controvert, refute, disallow, disprove, impugn, disavow, discommend, hand off

تخصصی

[عمران و معماری] تیرک سد کننده
[نساجی] گیره چوبی داخل کلاهک شانه ماشین بافندگی که شانه را محکم می کند - قسمت بالا و پائین شانه بافندگی

انگلیسی به انگلیسی

• unplowed ridge of land; rafter; incomplete and thus illegal move made by a pitcher (baseball); block
refuse to move forward; hesitate; hinder, thwart

پیشنهاد کاربران

ناگهان ایستادن ( اسب )
of a horse ) to stop suddenly and refuse to jump a fence, etc )
baulk ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: بازو 1
تعریف: محدودۀ قراردادی باریکی بین دو تاشۀ مجاور که در آن کاوش صورت نمی گیرد و عملاً مسیر رفت وآمد و دسترسی به تاشه های دیگر است

بپرس