battleground

/ˈbætəlˌɡrɑːwnd//ˈbætlɡraʊnd/

معنی: میدان جنگ، رزمگاه، نبردگاه، عرصه منازعه، میدان جنگ/میدان نبرد
معانی دیگر: میدان جنگ، عرصه منازعه، رزمگاه، نبردگاه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a battlefield.

جمله های نمونه

1. Education has become a political battleground.
[ترجمه گوگل]آموزش به میدان جنگ سیاسی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]تحصیل به یک میدان نبرد سیاسی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Children's literature is an ideological battleground.
[ترجمه گوگل]ادبیات کودک میدان نبرد ایدئولوژیک است
[ترجمه ترگمان]ادبیات کودکان میدان نبرد ایدئولوژیکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The dinner table sometimes became a battleground. I feared we would all fall apart if we kept this up much longer.
[ترجمه گوگل]میز شام گاهی به میدان جنگ تبدیل می شد می ترسیدم اگر این وضعیت را خیلی بیشتر ادامه دهیم، همه از هم می پاشیم
[ترجمه ترگمان]میز غذا گاهی به میدان جنگ تبدیل می شد می ترسیدم اگر بیشتر از این قضیه را ادامه دهیم، همه از هم جدا شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One battleground in the debate is the issue of whether biotechnology threatens sustainable agriculture.
[ترجمه گوگل]یکی از میدان های نبرد در این بحث این است که آیا بیوتکنولوژی کشاورزی پایدار را تهدید می کند یا خیر
[ترجمه ترگمان]یک میدان نبرد در این بحث مساله این است که آیا بیوتکنولوژی کشاورزی پایدار را تهدید می کند یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Now tax is once again the campaign battleground in the Republican race between Bush and McCain.
[ترجمه گوگل]اکنون مالیات بار دیگر میدان نبرد مبارزات انتخاباتی جمهوری خواهان بین بوش و مک کین است
[ترجمه ترگمان]اکنون مالیات بار دیگر میدان نبرد در رقابت جمهوری خواهان بین بوش و مک کین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Monetary union is shaping as the new political battleground.
[ترجمه گوگل]اتحادیه پولی به عنوان میدان نبرد سیاسی جدید در حال شکل گیری است
[ترجمه ترگمان]اتحادیه پول به عنوان میدان نبرد سیاسی جدید شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That San Francisco has become the battleground for this fight is hardly surprising.
[ترجمه گوگل]اینکه سانفرانسیسکو به میدان نبرد این مبارزه تبدیل شده است چندان تعجب آور نیست
[ترجمه ترگمان]اینکه سان فرانسیسکو به میدان نبرد برای این جنگ تبدیل شده است، به سختی تعجب آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thus the Labour Party became a battleground for its own warring factions.
[ترجمه گوگل]بنابراین حزب کارگر به میدان جنگ برای جناح های متخاصم خود تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]از این رو، حزب کارگر به یک میدان نبرد برای جناح های درگیر خود تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The most conspicuous battleground in this prolonged conflict over the locus of control was the procedure for placing contracts.
[ترجمه گوگل]بارزترین میدان نبرد در این درگیری طولانی مدت بر سر محل کنترل، رویه قراردادها بود
[ترجمه ترگمان]برجسته ترین میدان نبرد در این مناقشه طولانی مدت بر فراز کانون کنترل، رویه ای برای قرار دادن قراردادها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Inevitably, the Senate has emerged as the principal battleground for Democratic opposition to the Bush agenda on several fronts.
[ترجمه گوگل]به ناچار، سنا به عنوان میدان اصلی مبارزه برای مخالفت دموکرات ها با دستور کار بوش در چندین جبهه ظاهر شده است
[ترجمه ترگمان]به طور اجتناب ناپذیری، سنا به عنوان میدان نبرد اصلی مخالفان دموکراتیک در دستور کار بوش در چندین جبهه ظاهر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The dinner table had become our favorite battleground.
[ترجمه گوگل]میز شام به میدان جنگ مورد علاقه ما تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]میز شام، عرصه کارزار مورد علاقه ما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. On this battleground no act of bravery, no deed of chivalry, would go unrecorded.
[ترجمه گوگل]در این میدان جنگ، هیچ عمل شجاعانه، هیچ جوانمردی ثبت نمی‌شود
[ترجمه ترگمان]در این میدان نبرد اثری از شجاعت و هیچ اثری از جوانمردی و اثری از جوانمردی باقی نمی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He chose to make the U. S. the key battleground.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت که ایالات متحده را به میدان جنگ کلیدی تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]او انتخاب کرد که U را بسازد اس صحنه نبرد اصلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The greatest contest is always with the enemy within,and that battleground can be the loneliest place on earth.
[ترجمه گوگل]بزرگترین رقابت همیشه با دشمن درون است و آن میدان نبرد می تواند تنهاترین مکان روی زمین باشد
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین رقابت همیشه با دشمن درون آن است و میدان نبرد می تواند نقطه loneliest روی زمین باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میدان جنگ (اسم)
battlefield, battleground, champ, champaign

رزمگاه (اسم)
battlefield, battleground

نبردگاه (اسم)
battlefield, battleground

عرصه منازعه (اسم)
battlefield, battleground

میدان جنگ/میدان نبرد (اسم)
battlefield, battleground

انگلیسی به انگلیسی

• place where a battle is fought, battlefield, area of conflict
a battleground is the same as a battlefield.
you can also refer to a subject over which people disagree or compete as a battleground.

پیشنهاد کاربران

اشاره به کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری در ایالت های چرخشی امریکا گفته میشه .
صحنۀ کارزار

بپرس