battle royal

/ˌbætlˌrɔɪəl//ˌbætlˈroɪəl/

مشاجره ی پر سر و صدا، جنجال، قیل و قال، (نبردی که شمار زیادی در آن شرکت می کنند) بزن بزن همگانی، کشمکش چند جانبه، نبرد دراز و شدید، نبرد سخت، جنگ شاهانه، pl نزاع سخت، کشمکش خصومت امیز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: battles royal
(1) تعریف: a fight in which several or many participate.

(2) تعریف: an intense, lengthy battle.

(3) تعریف: a loud and rowdy or colorful dispute or fight; brawl.

جمله های نمونه

1. There is a battle royal going on in Parliament.
[ترجمه گوگل]یک نبرد سلطنتی در پارلمان در جریان است
[ترجمه ترگمان]در پارلمنت یک جنگ سلطنتی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There will be a battle royal over the new abortion proposals in the lower house tomorrow.
[ترجمه گوگل]فردا یک نبرد سلطنتی بر سر پیشنهاد جدید سقط جنین در مجلس سفلی برگزار خواهد شد
[ترجمه ترگمان]فردا در خانه نمایندگان پیشنهاد ازدواج جدیدی برای سقط جنین خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The big imperialist powers began a battle royal in dead earnest.
[ترجمه گوگل]قدرت‌های بزرگ امپریالیستی یک نبرد سلطنتی را با جدیت آغاز کردند
[ترجمه ترگمان]قدرت imperialist بزرگ با جدیت شروع به جنگ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Battle royal will bejoined in November.
[ترجمه گوگل]بتل رویال در ماه نوامبر به آن ملحق خواهد شد
[ترجمه ترگمان]خانواده سلطنتی در ماه نوامبر bejoined خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is going to be a 11 battle royal.
[ترجمه گوگل]این یک 11 بتل رویال خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این یک جنگ جهانی ۱۱ نفره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On the way back home he saw a battle royal among five, each bathed in blood.
[ترجمه گوگل]در راه بازگشت به خانه یک نبرد سلطنتی را در میان پنج نفر دید که هر کدام غرق در خون بودند
[ترجمه ترگمان]در راه بازگشت به خانه یک جنگ در میان پنج نفر دیده می شد که هر یک از آن ها غرق در خون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After a battle royal the police hauled Jason off to prison.
[ترجمه گوگل]پس از یک نبرد سلطنتی، پلیس جیسون را به زندان برد
[ترجمه ترگمان]بعد از یک جنگ، پلیس جیسون رو به زندان فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's basically just kind of an uncomely family battle royal, in which there were bloody settlings of scores.
[ترجمه گوگل]این اساساً نوعی یک نبرد سلطنتی ناخوشایند است که در آن تسویه حساب های خونین وجود داشت
[ترجمه ترگمان]این اساسا نوعی جنگ خانوادگی uncomely است که در آن settlings زیادی از امتیازات وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After a battle royal the police hauled Tom off to prison.
[ترجمه گوگل]پس از یک نبرد سلطنتی، پلیس تام را به زندان برد
[ترجمه ترگمان]بعد از یک جنگ، پلیس تام را به زندان کشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My feelings and my thoughts were engaged in a battle royal inside me.
[ترجمه گوگل]احساسات و افکارم درگیر نبرد سلطنتی درون من بود
[ترجمه ترگمان]احساساتم و افکار من در یک جنگ بزرگ در درونم شکل گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The two opposing groups and the police clashed, resulting in a battle royal.
[ترجمه گوگل]دو گروه مخالف و پلیس با هم درگیر شدند و در نتیجه یک نبرد رویال به وجود آمد
[ترجمه ترگمان]دو گروه مخالف و پلیس درگیر شدند، و منجر به جنگ شاه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• huge battle; fight with many warriors; battle to the death

پیشنهاد کاربران

جنگ سلطنتی و در کالاف دیوتی و فری فایر هم بخش بتل رویال داره
نبردی که شمار زیادی در آن شرکت می کنند
مبارزه سخت و طولانی
نبرد دراز و شدید
بزن بزن همگانی
Battle royal:جنگ سلتنطی ، وابسته به شاه

بپرس