battle cry

/ˈbætl̩ˈkraɪ//ˈbætl̩kraɪ/

معنی: خروش، شعار جنگی
معانی دیگر: نعره ی هنگام نبرد، (در مسابقات و غیره) شعار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a shout or cry of determination or enthusiasm given by troops in battle.

(2) تعریف: a slogan or motto used by those engaged in a contest, campaign, or the like.
مشابه: slogan

جمله های نمونه

1. Forward! That is the battle cry.
[ترجمه گوگل]رو به جلو! این فریاد نبرد است
[ترجمه ترگمان]به پیش! این فریاد مبارزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. 'Reclaim the night' was the battle cry of women fighting for the right to walk safely at night.
[ترجمه پِدَرت] "شب را باز پس بگیرید" شعار جنگی زنانی بود که برای دستیابی به حق قدم زدن با آرامش در شب ها مبارزه میکردند.
|
[ترجمه گوگل]"باز پس گرفتن شب" فریاد نبرد زنانی بود که برای حق راه رفتن ایمن در شب می جنگیدند
[ترجمه ترگمان]در آن شب صدای فریاد زنانی بود که به سمت راست می رفتند تا صحیح و سالم در شب راه بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. 'Socialism Now!' was their battle cry.
[ترجمه گوگل]"سوسیالیسم در حال حاضر!" فریاد جنگی آنها بود
[ترجمه ترگمان]همین حالا سوسیالیسم! فریاد جنگی ایشان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His battle cry was echoed by Baal and Set, as they hurtled forward in his wake.
[ترجمه گوگل]فریاد نبرد او توسط بعل و ست تکرار شد، زیرا آنها در پی او به جلو پرتاب شدند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آن ها به دنبال او به راه افتادند، فریادهای \"بعل و شین\" به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They let off a battle cry.
[ترجمه گوگل]آنها فریاد جنگی را بیرون دادند
[ترجمه ترگمان]فریاد نبردی را ازسر گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She heard his cry, perhaps the battle cry of his northern forefathers when they prepared to attack.
[ترجمه گوگل]او فریاد او را شنید، شاید فریاد جنگی اجداد شمالی‌اش وقتی آماده حمله شدند
[ترجمه ترگمان]صدای فریاد او را شنید، شاید وقتی که آن ها آماده حمله بودند، صدای فریاد او از اجداد شمالی او شنیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their battle cry at the moment is: To know synchronized swimming is to love synchronized swimming.
[ترجمه گوگل]فریاد جنگی آنها در حال حاضر این است: دانستن شنای همزمان، دوست داشتن شنای همزمان است
[ترجمه ترگمان]مبارزه آن ها در حال حاضر این است: تشخیص شنای همزمان، شنا کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The new battle cry was: Year-Round Casual.
[ترجمه گوگل]فریاد نبرد جدید این بود: گاه به گاه در تمام طول سال
[ترجمه ترگمان]شعار مبارزه جدید این بود: Year -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "Power to the people!" was their battle cry.
[ترجمه گوگل]"قدرت به مردم!" فریاد جنگی آنها بود
[ترجمه ترگمان]قدرت به مردم! این فریاد مبارزه آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her parting gesture, almost a battle cry.
[ترجمه گوگل]ژست فراق او، تقریباً یک فریاد جنگی
[ترجمه ترگمان]حرکت او تقریبا یک فریاد جنگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Rumble, rumble -- beneath the jetty a battle cry bursts forth.
[ترجمه گوگل]غرش، غرش -- در زیر اسکله فریاد جنگی بلند می شود
[ترجمه ترگمان]صدای فریاد، غرش - در زیر اسکله زوزه کشان بیرون می اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A day of trumpet and battle cry Against the fortified cities And the high corner towers.
[ترجمه گوگل]روز شیپور و نبرد فریاد بر ضد شهرهای مستحکم و برج های گوشه بلند
[ترجمه ترگمان]یک روز شیپور و نبرد در برابر شهرهای مستحکم و برج های بلند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The battle cry could be heard everywhere, and battle was hot and heavy.
[ترجمه گوگل]فریاد نبرد از همه جا شنیده می شد و نبرد داغ و سنگین بود
[ترجمه ترگمان]صدای فریاد در همه جا شنیده می شد و نبرد گرم و سنگین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Increases the duration of Battle Rage, Battle Cry, and Ignore Pain by X %.
[ترجمه گوگل]مدت زمان Battle Rage، Battle Cry و Ignore Pain را X درصد افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]افزایش مدت خشم جنگ، فریاد نبرد، و نادیده گرفتن درد تا X %
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خروش (اسم)
slogan, clamor, cry, banner cry, roar, roaring, crying, battle cry

شعار جنگی (اسم)
battle cry

انگلیسی به انگلیسی

• something that is yelled to call soldiers to war
a battle cry is a phrase that is used to urge people to take part in activities connected with a particular cause or campaign.
a battle cry is also a shout that soldiers used to utter as they went into battle.

پیشنهاد کاربران

battle cry ( علوم نظامی )
واژه مصوب: رزم بانگ
تعریف: فریادی که سربازان برای تهییج نیروهای خودی یا ترساندن دشمن در هنگام جنگ سر می دهند
رجزخوانی
فریاد هل من مبارزطلبی

بپرس