batting average

/ˈbætɪŋˈævərɪdʒ//ˈbætɪŋˈævərɪdʒ/

(بیس بال) درصد موفقیت در چوگان زنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a measure of a baseball player's batting ability computed by dividing the total number of base hits by the number of official times at bat.

(2) تعریف: (informal) one's degree of success at some endeavor.

جمله های نمونه

1. Her batting average there: five stays of execution, one commuted to life in prison, and two men freed completely.
[ترجمه گوگل]میانگین ضربات او در آنجا: پنج بار اعدام، یک نفر به حبس ابد تبدیل شد، و دو مرد به طور کامل آزاد شدند
[ترجمه ترگمان]متوسط batting در آنجا بود: پنج سال اعدام، یکی از آن ها به حبس ابد تبدیل شد و دو مرد به طور کامل آزاد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Ted Williams once had a batting average above . 400.
[ترجمه گوگل]تد ویلیامز زمانی میانگین ضربتی بالاتر داشت 400
[ترجمه ترگمان]تد ویلیامز زمانی میانگین ضربه زدن به طبقه بالا رو داشت ۴۰۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Scenario: A major-league baseball team has a team batting average of . 260 and hires a new batting coach.
[ترجمه گوگل]سناریو: یک تیم بیسبال در لیگ اصلی میانگین ضربات تیمی 2 را دارد 260 و مربی جدید ضربه زدن را استخدام می کند
[ترجمه ترگمان]سناریو: یک تیم بیس بال اصلی به طور متوسط بازیکن خط ضربه زنی تیم است ۲۶۰ و یک مربی ضربه زنی جدید را استخدام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They maintained an unbelievably high batting average in lobbying the MPs.
[ترجمه گوگل]آنها در لابی کردن نمایندگان مجلس میانگین ضربتی فوق العاده بالایی داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور باورنکردنی ضربه زنان را در لابی با نمایندگان پارلمان حفظ کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He ended the season with a batting average of . 37
[ترجمه گوگل]او فصل را با میانگین ضربتی به پایان رساند 37
[ترجمه ترگمان]او به طور متوسط فصل را به طور متوسط به پایان رساند ۳۷
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The salesman's batting average was 7 out of
[ترجمه گوگل]میانگین ضربه زدن فروشنده ۷ از بود
[ترجمه ترگمان]میانگین ضربه فروشنده به طور متوسط ۷ مورد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His batting average is . 3 0, which is very good.
[ترجمه گوگل]میانگین ضربه زدن او است 3 0 که خیلی خوبه
[ترجمه ترگمان]متوسط ضربه زدن او این است ۳ ۰، که بسیار خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Harry ended this season with a splendid batting average of 1
[ترجمه گوگل]هری این فصل را با میانگین ضربات عالی 1 به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]هری این فصل را با میانگین ضربه ۱ به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He has maintained a high batting average in gaining and holding the friendship among his colleagues.
[ترجمه گوگل]او در به دست آوردن و حفظ دوستی در بین همکارانش میانگین ضربتی بالایی را حفظ کرده است
[ترجمه ترگمان]او به طور متوسط در دست گرفتن و حفظ دوستی میان همکارانش یک میانگین توپ دار نگه داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ted Williams is best remembered for his season batting average of 406 in 194
[ترجمه گوگل]تد ویلیامز را بیشتر به خاطر میانگین ضربات فصل 406 در سال 194 به یاد می آورند
[ترجمه ترگمان]تد ویلیامز به خاطر بازی فصل خود به طور متوسط از ۴۰۶ در ۱۹۴ به خاطر آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nor has anyone compared Lincoln's batting average in clemency cases to that of, say, wartime presidents like James K. Polk, Woodrow Wilson or Franklin D. Roosevelt.
[ترجمه گوگل]همچنین کسی میانگین ضربتی لینکلن را در موارد عفو با مثلاً روسای جمهور دوران جنگ مانند جیمز کی پولک، وودرو ویلسون یا فرانکلین دی روزولت مقایسه نکرده است
[ترجمه ترگمان]همچنین هیچ کسی به طور متوسط جایگاه ضربه زنی لینکلن را در مواردی که مانند جیمز کی روسای جمهور زمان جنگ مانند جیمز کی بود، مقایسه نکرد پولک، وودرو ویلسون یا فرانکلین د روزولت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Result: The team batting average plummets to . 21
[ترجمه گوگل]نتیجه: تیمی که میانگین ضربه زدن به آن را به شدت کاهش می دهد 21
[ترجمه ترگمان]نتیجه: ضربه زن های تیم به طور متوسط در حال کاهش است ۲۱
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Your 18 batting average will improve.
[ترجمه گوگل]میانگین ضربات 18 شما بهبود خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]متوسط ضربه زدن ۱۸ ضربه شما بهبود خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don Bradman, the catalyst of the affair, was only temporarily tamed, as his Test batting average of 5 57 testified.
[ترجمه گوگل]دان بردمن، کاتالیزور این ماجرا، تنها به طور موقت رام شد، همانطور که میانگین ضربات آزمایشی او 5 57 گواهی داد
[ترجمه ترگمان]دون Bradman، کاتالیست این رابطه، تنها به طور موقت اهلی شده بود، چرا که میانگین ضربه زنی او به طور متوسط ۵ امین شهادت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (baseball) number of successful hits out of the number of times that the player came up to hit

پیشنهاد کاربران

بپرس