battering


معنی: قمع

جمله های نمونه

1. he was battering on the door
او با مشت بر در می کوبید.

2. Leaving the relationship does not mean that the battering will stop.
[ترجمه گوگل]ترک رابطه به این معنی نیست که کتک کاری متوقف می شود
[ترجمه ترگمان]ترک کردن رابطه معنیش این نیست که the متوقف میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There's someone battering at the door.
[ترجمه گوگل]کسی هست که دم در میزنه
[ترجمه ترگمان]یکی به در ضربه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They got a battering ram to smash down the door.
[ترجمه گوگل]آنها یک قوچ کتک کاری گرفتند تا در را بشکنند
[ترجمه ترگمان]اونا یه دژکوب استفاده کردن که در رو داغون کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He kept battering at the door.
[ترجمه گوگل]او مدام پشت در کتک می زد
[ترجمه ترگمان]به در ضربه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He kept battering away at the door.
[ترجمه گوگل]او مدام با کتک زدن به سمت در رفت
[ترجمه ترگمان]او همچنان به در ضربه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was accused of battering his former wife and child.
[ترجمه گوگل]او متهم به ضرب و شتم همسر و فرزند سابقش بود
[ترجمه ترگمان]او متهم به حمله به همسر و فرزند سابقش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There's someone battering ( away ) at the door.
[ترجمه گوگل]یک نفر در حال کتک زدن است
[ترجمه ترگمان]یه نفر داره به در ضربه میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. People were battering at the door.
[ترجمه گوگل]مردم دم در می زدند
[ترجمه ترگمان]مردم به در ضربه می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The film took a battering from critics in the US.
[ترجمه گوگل]این فیلم مورد انتقاد منتقدان آمریکایی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این فیلم در آمریکا از منتقدان battering گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were battering the door, they were breaking in.
[ترجمه گوگل]در را می زدند، داخل می شدند
[ترجمه ترگمان]، اونا داشتن به در ضربه میزدن اونا وارد شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. High winds were battering the ship.
[ترجمه گوگل]بادهای شدید به کشتی می زد
[ترجمه ترگمان]باد در کشتی می وزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sterling took a battering yesterday as worries grew about the state of Britain's economy.
[ترجمه گوگل]استرلینگ دیروز با افزایش نگرانی ها در مورد وضعیت اقتصاد بریتانیا ضربه خورد
[ترجمه ترگمان]دیروز، استرلینگ هنگامی که نگرانی ها در مورد وضعیت اقتصاد بریتانیا افزایش یافت، دیروز یک کتک کاری برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Severe winds have been battering the north coast.
[ترجمه گوگل]وزش باد شدید سواحل شمالی را درنوردیده است
[ترجمه ترگمان]باده ای شدید در ساحل شمالی نفوذ کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He is a powerhouse, a battering ram, but also has touch and an eye for goal.
[ترجمه گوگل]او یک نیروگاه است، یک قوچ کتک خورده، اما در عین حال لمس و چشم برای هدف نیز دارد
[ترجمه ترگمان]او یک نیروگاه قوی، یک دژ کوب است، اما به هدف نیز دست و چشم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قمع (اسم)
suppression, battering

انگلیسی به انگلیسی

• assault: massacre; repeated physical abuse
a battering is an experience in which someone suffers badly through being attacked.

پیشنهاد کاربران

خشونت علیه همسر یا کودک
Wife battering and child abuse is getting rife.
ضربه زدن ( در عملیات پردازش محصول )
خشک کردن انجمادی
1 خراب کاری 2 نزاع

بپرس