فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: battens, battening, battened
• (1)تعریف: to grow fat; thrive.
• (2)تعریف: to prosper, esp. at the expense of others.
- Big business is battening on tax cuts.
[ترجمه سعید پارسا] رشد کسب و کارهای بزرگ به کاهش مالیات ها وابسته است .
|
[ترجمه گوگل] کسب و کارهای بزرگ با کاهش مالیات روبرو هستند [ترجمه ترگمان] کسب و کاره ای بزرگ به کاهش مالیات بستگی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to grow by feeding. • مشابه: fat
اسم ( noun )
• (1)تعریف: a narrow board or strip used esp. for exterior siding and flooring in wooden building construction.
• (2)تعریف: a thin, flexible length of wood or other material used to maintain flatness in a sail.
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: battens, battening, battened
• (1)تعریف: to secure or fasten using battens (usu. fol. by "down"). • مشابه: board
- He ran through the driving rain to batten the barn door.
[ترجمه گوگل] او از میان باران رانندگی دوید تا در انبار را ببندد [ترجمه ترگمان] از خلال باران به طرف در انبار دوید تا در طویله را ببندد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- As the ship headed into the storm, the sailors battened down the hatches.
[ترجمه گوگل] در حالی که کشتی به سمت طوفان می رفت، ملوانان دریچه ها را پایین می آورند [ترجمه ترگمان] همچنان که کشتی به سوی توفان حرکت می کرد، ملوانان از دریچه پایین آمدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to furnish with battens.
جمله های نمونه
1. to batten down the hatches
مدخل های کشتی را با برزنت پوشاندن (به ویژه هنگام توفان)
2. to batten on (or upon) another person
از کس دیگری سو استفاده کردن،به کسی بند شدن،از نام و نفوذ کس دیگری بهره گیری کردن
3. There's a storm coming, so let's batten down the hatches.
[ترجمه سعید پارساپور] طوفانی در راهه ، پس مخازن کشتی را بپوشانیم
|
[ترجمه گوگل]طوفانی در راه است، پس بیایید دریچه ها را پایین بیاوریم [ترجمه ترگمان]یک طوفان در راهه، پس بیا مراقب hatches باشیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. They managed to batten down the shutters and doors before the hurricane hit.
[ترجمه گوگل]آنها موفق شدند قبل از وقوع طوفان، کرکره ها و درها را پایین بیاورند [ترجمه ترگمان]آن ها توانستند قبل از برخورد طوفان درها و پنجره ها را ببندند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The tornado is coming, so we had better batten down the hatches here and get to the cellar.
[ترجمه گوگل]گردباد در راه است، پس بهتر است دریچه های اینجا را پایین بیاوریم و به سرداب برسیم [ترجمه ترگمان]تورنادو دارد می آید، بنابراین بهتر است از the مواظبت کنیم و برسیم به سرداب [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She could do nothing but batten down the conversational hatches and wait until the storm blew itself out.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست کاری انجام دهد جز اینکه دریچه های مکالمه را پایین بکشد و منتظر بماند تا طوفان خودش را منفجر کند [ترجمه ترگمان]او هیچ کاری نمی توانست بکند جز کندن دریچه مکالمه و صبر کردن تا زمانی که توفان شروع به وزیدن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I prized a batten off the wall behind my bed.
[ترجمه گوگل]چوبی را از دیوار پشت تختم جدا کردم [ترجمه ترگمان]پس از آن که به دیوار پشت سرم تکیه دادم، محکم به دیوار تکیه دادم و محکم به دیوار تکیه دادم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Optional: Neatly cover the batten by wrapping fabric round, folding in the ends and holding in place with steel tacks.
[ترجمه گوگل]اختیاری: چفت را با پیچیدن دور پارچه، تا زدن در انتهای آن و نگه داشتن در جای خود با چسب های فولادی، به طور مرتب بپوشانید [ترجمه ترگمان]اختیاری: Neatly، batten را با پیچیدن دور پارچه، folding در انتهای و نگه داری در محل با میخ، پوشش می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Stracey and Batten are now successful nightclub singers.
[ترجمه گوگل]استریسی و باتن اکنون خواننده های موفق کلوپ شبانه هستند [ترجمه ترگمان]Stracey و batten در حال حاضر خوانندگان کلوب شبانه موفق هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. After this, evidence about Anne Batten Cristall's life is very sparse.
[ترجمه گوگل]پس از این، شواهد در مورد زندگی آن باتن کریستال بسیار پراکنده است [ترجمه ترگمان]بعد از این، شواهدی در مورد زندگی آنه batten بسیار پراکنده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It will be necessary to batten the ceiling to take the new boards.
[ترجمه گوگل]برای برداشتن تخته های جدید، لازم است سقف را ببندید [ترجمه ترگمان]لازم خواهد بود که برای برداشتن تابلوهای جدید سقف را از بین ببرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I nailed the batten back on top.
[ترجمه گوگل]چوب را دوباره روی آن میخکوب کردم [ترجمه ترگمان]من وضعم را خوب و مرتب کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The detachable batten is, of course, the norm for the Tabel school.
[ترجمه گوگل]چوب جداشدنی، البته، هنجار مدرسه تابل است [ترجمه ترگمان]این اختلال detachable، البته، نرم برای مدرسه Tabel است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A dual batten option is commonplace, enabling the sail to be set soft if desired.
[ترجمه گوگل]یک گزینه دوتایی معمولی است که در صورت تمایل، بادبان را قادر می سازد تا نرم شود [ترجمه ترگمان]گزینه دوگانه دوگانه معمولی است و این امکان را می دهد که در صورت تمایل به سمت نرم تنظیم شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Fix the batten in place with angle brackets, then attach the blind with touch-and-close fastener.
[ترجمه گوگل]چوب را با براکتهای زاویهای در جای خود ثابت کنید، سپس کوره را با بست لمسی و ببندید [ترجمه ترگمان]the را با براکت های زاویه اصلاح کنید و سپس بسته را با بست و بست ببندید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• board, piece of wood used to hold something in place grow fat; live luxuriously at the expense of another; secure with battens a batten is a long strip of wood that is fixed to something to strengthen it or to hold it firm. if you batten something down, you make it secure by fixing battens across it or by closing it firmly. if someone battens on or battens upon another person, they live comfortably or become successful by using that person's money or position in society for their own benefit.
پیشنهاد کاربران
اسم : زهوار ، چوب باریک تعریف زهوار : ۱ _ نوار باریکی از چرم یا چیز دیگر که با آن حاشیه یا کنارة چیزی را دوزند. ۲ _ چوب های باریکی که در اطراف چهارچوب در و پنجره کوبند
دفتین یا شانه: وسیله ای در نساجی که با استفاده از آن پودها مرتب تر و فشرده تر میشوند.