bathe

/ˈbeɪð//beɪð/

معنی: ابتنی، شستشو کردن، استحمام کردن
معانی دیگر: (امریکا) حمام کردن، به گرمابه رفتن، آبتنی کردن (برای شنا و خنک شدن)، شستشو دادن (مثلا چشم ها)، خیس کردن، نم زدن، غرق (در نور و محبت و غیره) کردن، (انگلیس) آبتنی، شنا، در آب فرو بردن، غسل دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bathes, bathing, bathed
(1) تعریف: to give a bath to; wash.
مترادف: lave, wash
مشابه: clean, clean up, cleanse, rinse, soak

- He bathed the children and put them to bed.
[ترجمه Ftmeh] او بچه را شست و ان را در رخت خواب گذاشت
|
[ترجمه گوگل] بچه ها را غسل داد و خواباند
[ترجمه ترگمان] بچه ها را می شست و روی تخت خواب می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make wet.
مترادف: wash, wet
مشابه: dampen, dip, douse, drench, dunk, foment, immerse, moisten, saturate, soak, steep, submerge

- The waves bathed the stone cliffs.
[ترجمه گوگل] امواج صخره های سنگی را حمام می کردند
[ترجمه ترگمان] موج ها صخره های سنگی را خیس می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The dog's tongue bathed the boy's face.
[ترجمه گوگل] زبان سگ صورت پسر را غسل داد
[ترجمه ترگمان] زبان سگ صورت پسرک را شست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to cover or surround.
مترادف: cover, envelop, surround
مشابه: coat, enfold, overspread, wrap

- Moonlight bathed the garden.
[ترجمه گوگل] مهتاب باغ را غسل داد
[ترجمه ترگمان] مهتاب باغ را پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: bather (n.), bathing (n.)
(1) تعریف: to take a bath.
مترادف: wash
مشابه: clean up, shower, soak

- There were no showers or tubs, so they bathed in the river.
[ترجمه گوگل] دوش و وان نبود، بنابراین در رودخانه غسل ​​می‌کردند
[ترجمه ترگمان] حمام یا وان وجود نداشت، بنابراین آن ها در رودخانه آب تنی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The Romans bathed for pleasure and relaxation.
[ترجمه گوگل] رومی ها برای لذت و آرامش غسل می کردند
[ترجمه ترگمان] رومیان برای لذت و تفریح حمام می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be covered or surrounded.
مترادف: swim
مشابه: soak, steep

- The statue bathed in bright light.
[ترجمه گوگل] مجسمه در نور روشن غرق شد
[ترجمه ترگمان] مجسمه در نور روشن غرق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to go swimming.
مترادف: swim
مشابه: splash, wade

- They went to the seashore to bathe and relax.
[ترجمه گوگل] برای استحمام و استراحت به ساحل دریا رفتند
[ترجمه ترگمان] به ساحل دریا رفتند تا آب تنی کنند و استراحت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. bathe the burned parts with salt water
جاهای سوخته را با آب نمک بشویید.

2. to bathe a wound in a liquid
با محلولی زخم را شستشو دادن

3. it is dangerous to bathe in this part of the sea
آبتنی در این قسمت دریا خطرناک است.

4. in the afternoon, he went for a bathe
بعدازظهر رفت شنا

5. You must bathe that wound before you bind it up.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه زخم را ببندید باید آن زخم را حمام کنید
[ترجمه ترگمان]باید قبل از اینکه این زخم رو ببندی، اون زخم رو حموم کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The doctor told him to bathe his eyes twice a day.
[ترجمه گوگل]دکتر به او گفت که چشمانش را دو بار در روز حمام کند
[ترجمه ترگمان]دکتر به او گفت که هر روز دو بار چشمانش را بشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The nurse told him to bathe his eyes with the lotion.
[ترجمه گوگل]پرستار به او گفت که چشمانش را با لوسیون حمام کند
[ترجمه ترگمان]پرستار به او گفت که با کرم صورت او را شستشو دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't bathe too soon after eating.
[ترجمه گوگل]خیلی زود بعد از غذا حمام نکنید
[ترجمه ترگمان]بعد از خوردن خیلی زود حمام نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They went for a bathe before lunch.
[ترجمه گوگل]قبل از ناهار برای حمام رفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها قبل از ناهار به حمام رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bathe the wound and apply a clean dressing.
[ترجمه گوگل]زخم را بشویید و یک پانسمان تمیز بمالید
[ترجمه ترگمان]زخم رو تمیز کن و یه لباس تمیز برای خودت بیار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The lamp behind him seems to bathe him in warmth.
[ترجمه گوگل]لامپ پشت سرش انگار او را با گرما غسل می دهد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد چراغ پشت سرش او را گرم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fifty soldiers were taking an early morning bathe in a nearby lake.
[ترجمه گوگل]پنجاه سرباز صبح زود در دریاچه ای نزدیک حمام می کردند
[ترجمه ترگمان]پنجاه سرباز در کنار دریاچه ای در نزدیکی شنا می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On hot days we often bathe/go bathing in the river.
[ترجمه گوگل]در روزهای گرم اغلب در رودخانه حمام می کنیم/به حمام می رویم
[ترجمه ترگمان]روزه ای گرم، ما اغلب آب تنی خواهیم کرد و در رودخانه آب تنی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The coach told him to bathe his eyes twice a day.
[ترجمه گوگل]مربی به او گفت که روزی دو بار چشمانش را حمام کند
[ترجمه ترگمان]کالسکه به او گفت که هر روز دو بار چشمانش را بشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابتنی (اسم)
bathe

شستشو کردن (فعل)
bath, tub, wash out, bathe, lave

استحمام کردن (فعل)
bathe, dib

انگلیسی به انگلیسی

• washing, bathing, immersion (british)
take a bath, wash, wash oneself in a bath
when you bathe in the sea, a river, or a lake, you swim or play there. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. let's go for a bathe.
when you bathe, you have a bath; used in american english.
when you bathe a child or other person, you wash them in a bath; used in american english.
when you bathe a wound, you wash it gently.
if a place is bathed in light, it is very bright.
if you bathe in the admiration or attention of other people, you receive lots of attention from them.
see also bath.

پیشنهاد کاربران

دوستان توجه کنید e در انتهای کلمه bath تلفظ th را از " ث " به. " ز " تغییر می دهد .
هرگاه e بعد از c - g - th. قرار بگیرد تلفظ را تغییر می دهد
Breath - breathe
Mic - mice
برای اطلاع بیشتر
...
[مشاهده متن کامل]

لطفا در کانال یوتیوبی bbc learning english
English in a minute
rules for silent e
را ببینید

Bath با batheاشتباه نشه!!
Bathبه معنی حمام است ولی Batheبه معنی حمام کردن است.
شستن چیزی با اب، با بخشی از بدن
کسی را حمام کردن
اب بازی کردن
bathe in the river.
به معنای شنا کردن هس. در مثال هم به همین معناست.

بپرس