اسم ( noun )
عبارات: take a bath
عبارات: take a bath
• (1) تعریف: a process of washing or soaking something in order to cleanse, refresh, or heal.
• مترادف: soak, wash, washing
• مشابه: ablution, cleaning, immersion, rinse, sauna, scrub, scrubbing, shower, soaking, sponge
• مترادف: soak, wash, washing
• مشابه: ablution, cleaning, immersion, rinse, sauna, scrub, scrubbing, shower, soaking, sponge
• (2) تعریف: the water or other liquid in which one soaks one's body or a part of one's body.
• مشابه: ablution, soak, solution, suds, water
• مشابه: ablution, soak, solution, suds, water
- He sat in the warm bath and sponged himself.
[ترجمه عاطفه مولوی] او در حمام گرم نشسته بود و خودش رو با اسفنج می شست|
[ترجمه گوگل] در حمام گرم نشست و خودش را اسفنج زد[ترجمه ترگمان] او در حمام گرم و با اسفنج نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The nurse put the patient's burned hand in a medicinal bath.
[ترجمه گوگل] پرستار دست سوخته بیمار را در حمام دارویی گذاشت
[ترجمه ترگمان] پرستار دست سوخته اش را در حمام دارویی گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پرستار دست سوخته اش را در حمام دارویی گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a liquid added to bath water to enhance it.
• مشابه: soak, wash
• مشابه: soak, wash
- The bubble bath I bought smells wonderful and makes a lot of bubbles.
[ترجمه گوگل] حمامی که من خریدم بوی فوق العاده ای دارد و حباب های زیادی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان] حمام حباب که من خریدم خیلی خوب است و حباب های زیادی درست می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حمام حباب که من خریدم خیلی خوب است و حباب های زیادی درست می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: (often pl.) an establishment where people go to take a bath or to obtain therapy.
• مترادف: bathhouse
• مشابه: health club, natatorium, sanatorium, sanitarium, sauna, spa, sudatorium, Turkish bath
• مترادف: bathhouse
• مشابه: health club, natatorium, sanatorium, sanitarium, sauna, spa, sudatorium, Turkish bath
- Many of the townspeople still frequent the public baths.
[ترجمه گوگل] بسیاری از مردم شهر هنوز به حمام های عمومی مراجعه می کنند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم شهر هنوز حمام های عمومی را می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم شهر هنوز حمام های عمومی را می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The baroness often went to the hot spring baths for her health.
[ترجمه گوگل] بارونس اغلب برای سلامتی خود به حمام های چشمه آب گرم می رفت
[ترجمه ترگمان] مادام بارون غالبا به چشمه آب گرم می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مادام بارون غالبا به چشمه آب گرم می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: a bathroom.
• مترادف: bathroom, toilet, washroom
• مشابه: can, comfort station, commode, latrine, lavatory, lounge, outhouse, powder room, privy, restroom, water closet
• مترادف: bathroom, toilet, washroom
• مشابه: can, comfort station, commode, latrine, lavatory, lounge, outhouse, powder room, privy, restroom, water closet
- Their home has four bedrooms and two baths.
[ترجمه گوگل] خانه آنها چهار اتاق خواب و دو حمام دارد
[ترجمه ترگمان] خانه آن ها چهار اتاق خواب و دو حمام دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خانه آن ها چهار اتاق خواب و دو حمام دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید