bate

/ˈbeɪt//beɪt/

معنی: خشم، غضب، نگهداشتن، نگهداشتن، پایین اوردن، بال زدن بطرف پایین، خیساندن، دلیل و برهان اوردن، تخفیف دادن، خرد ساختن، کم کردن
معانی دیگر: فروکش کردن، (از شدت چیزی) کاستن، تخفیف یافتن یا دادن، (قدیمی) محروم کردن، (چرم سازی) خیساندن چرم موگرفته در محلول آنزیم دار، محلول آنزیم دار برای این کار، نگهداشتن نفس، راضی کردن، خیساندن چرم درماده قلیایی

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bates, bating, bated
(1) تعریف: to moderate or control; restrain.

- He could not bate his excitement.
[ترجمه گوگل] او نمی توانست از هیجان خود بکاهد
[ترجمه ترگمان] نمی توانست هیجان خود را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to lessen or diminish; abate.
مشابه: abate, lessen
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: with bated breath
• : تعریف: to become less; diminish.

جمله های نمونه

1. The cruel landlord would bate him no rent.
[ترجمه گوگل]صاحبخانه ظالم او را بدون اجاره کتک می زد
[ترجمه ترگمان]کاروانسرا دار بی رحما نه از او اجاره نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mr Harris and Mrs Bate and three other teachers were there.
[ترجمه گوگل]آقای هریس و خانم بیت و سه معلم دیگر آنجا بودند
[ترجمه ترگمان]آقای هار یس و خانم Bate و سه معلم دیگر آنجا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was unable to bate my enthusiasm.
[ترجمه گوگل]من نتوانستم از اشتیاقم بکاهم
[ترجمه ترگمان]من قادر نبودم که شور و شوق خود را از دست بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The salesman won't bate a penny of it.
[ترجمه گوگل]فروشنده یک پنی هم از آن نمی زند
[ترجمه ترگمان]فروشنده حتی یک پنی هم نخواهد خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In later years Bate also rented a house in Hampstead where he died 27 December 184
[ترجمه گوگل]در سال‌های بعد، بیت خانه‌ای را در همپستد اجاره کرد و در ۲۷ دسامبر ۱۸۴ درگذشت
[ترجمه ترگمان]در سال های بعد Bate خانه ای را در Hampstead هم اجاره کرد و در روز ۲۷ دسامبر ۱۸۴ نفر را کشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Indeed, the Bate Collection's instrument displays an astonishingly close resemblance to it.
[ترجمه گوگل]در واقع، ساز مجموعه بیت شباهت حیرت انگیزی به آن دارد
[ترجمه ترگمان]در حقیقت ابزار جمع آوری Bate شباهت بسیار نزدیکی به آن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Susan Bate, 20, struggled in the icy waters of the Solent off Southsea, Hants, for 20 minutes.
[ترجمه گوگل]سوزان بیت، 20 ساله، به مدت 20 دقیقه در آب های یخی سولنت در حومه ساوت سی، هانتس مبارزه کرد
[ترجمه ترگمان]سوزان bate ۲۰، ۲۰، در آب های یخ زده، برای ۲۰ دقیقه تقلا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sonja Bate has collected a lot of shoes - over 000 pairs!
[ترجمه گوگل]Sonja Bate کفش های زیادی جمع آوری کرده است - بیش از 000 جفت!
[ترجمه ترگمان]Sonja Bate هزاران جفت کفش را جمع آوری کرده است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You must bate me an ace, or I'll lose soon.
[ترجمه گوگل]تو باید یک تک برام بزنی وگرنه به زودی میبازم
[ترجمه ترگمان]تو باید به من اعتماد کنی، یا من به زودی از دست خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What does cerebral bate have to treat medicaments?
[ترجمه گوگل]بایت مغزی برای درمان داروها چیست؟
[ترجمه ترگمان]برای درمان medicaments چه فکری باید کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Big wool bate, one foot kicked snail go out.
[ترجمه گوگل]چوب پشمی بزرگ، حلزون با یک پا لگد بیرون رفتن
[ترجمه ترگمان]یه پای بزرگ پشمی، یه پا رو پرت کردن بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Should some, vinegar is bate blood - vessel. But also want right amount.
[ترجمه گوگل]اگر مقداری، سرکه رگ خونی است اما همچنین مقدار مناسبی را می خواهید
[ترجمه ترگمان]یک کمی سرکه، یک رگ خونی است اما همچنین مقدار درست را بخواهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The salesman bate a penny of it.
[ترجمه گوگل]فروشنده یک پنی از آن را زد
[ترجمه ترگمان]فروشنده یک پنی از آن را خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We wait with bate breath for the winner to be announced.
[ترجمه گوگل]منتظر معرفی برنده هستیم
[ترجمه ترگمان]ما صبر می کنیم تا برنده اعلام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خشم (اسم)
bate, resentment, irritation, temper, anger, rage, wrath, fury, indignation, ire, ramp, rampage, tantrum, choler, furiosity, furiousness, furore, teen, heebie-jeebies

غضب (اسم)
bate, irritation, anger, rage, wrath, fury, huff, ire, exasperation, bait, muck

نگهداشتن (اسم)
bate

نگهداشتن (فعل)
bate

پایین اوردن (فعل)
bate, shut, lower, pull down, disrate

بال زدن بطرف پایین (فعل)
bate

خیساندن (فعل)
bate, steep, water, macerate, soak, drench, damp, moisten, wet, sop, presoak, ret

دلیل و برهان اوردن (فعل)
bate, reason

تخفیف دادن (فعل)
abate, relieve, mitigate, assuage, discount, alight, bate, derogate, extenuate, lower, pull down

خرد ساختن (فعل)
abate, diminish, dwindle, mitigate, minify, reduce, decrease, lessen, turn down, bate, curtail, damp down, decompress, narrow, extenuate, de-escalate, impair

کم کردن (فعل)
diminish, reduce, bate, cut, alleviate, subtract, deduct, rebate, thin, extenuate, weaken, shade, soften, deduce, detract, relax, disqualify, draw off, retrench

انگلیسی به انگلیسی

• decrease, diminish, reduce intensity

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To restrain or reduce intensity ✋️🤩
🔍 مترادف: Restrain
✅ مثال: He had to bate his excitement until the surprise was revealed.

بپرس