bastardize

/ˈbæstədaɪz//ˈbɑːstədaɪz/

معنی: فاسد کردن، حرامزاده خواندن، پست شدن
معانی دیگر: وازده کردن، پست کردن، نامرغوب و غش دار کردن، حرامزاده کردن یا خواندن یا اعلام کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bastardizes, bastardizing, bastardized
(1) تعریف: to prove (a person) to be a bastard.

(2) تعریف: to lower in value; debase.

- The wine quality was bastardized by the new ingredient.
[ترجمه گوگل] کیفیت شراب توسط ماده جدید حرام شد
[ترجمه ترگمان] کیفیت شراب با ترکیبات جدید مخلوط شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: bastardization (n.)
• : تعریف: to become debased.

مترادف ها

فاسد کردن (فعل)
ruin, addle, corrupt, rot, spoil, bastardize, canker, debauch, deprave, taint, vitiate, erode

حرامزاده خواندن (فعل)
bastardize

پست شدن (فعل)
bastardize, grovel

انگلیسی به انگلیسی

• declare a child a bastard; corrupt a language; humiliate (also bastardise)

پیشنهاد کاربران

بپرس