basophilic

جمله های نمونه

1. The microorganisms producing alkaline pectinase and basophilic bacteria, relating to physiology, were also introduced.
[ترجمه گوگل]میکروارگانیسم‌های تولیدکننده پکتیناز قلیایی و باکتری‌های بازوفیل، مربوط به فیزیولوژی، نیز معرفی شدند
[ترجمه ترگمان]میکرو ارگانیسم هایی که باکتری های قلیایی و باکتری basophilic را تولید می کنند، در ارتباط با فیزیولوژی نیز معرفی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Occasionally, it may be deeply basophilic or een lavender in color as seen in this case.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، همانطور که در این مورد دیده می شود، ممکن است عمیقا بازوفیل یا به رنگ اسطوخودوس باشد
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات ممکن است عمیقا به رنگ بنفش یا een باشد که در این حالت دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The acidophilic cytoplasm of basophilic cells is gradually changed into basophilic one.
[ترجمه گوگل]سیتوپلاسم اسیدوفیل سلول های بازوفیل به تدریج به بازوفیل تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]سیتوپلاسم acidophilic سلول های basophilic به تدریج به basophilic تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Basophilic stippling can be seen in the cytoplasm.
[ترجمه گوگل]استیپلینگ بازوفیلیک در سیتوپلاسم دیده می شود
[ترجمه ترگمان]basophilic stippling را می توان در سیتوپلاسم دیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The digestive gland is a compound tubular gland having two kinds of cells:digestive cells and basophilic cells.
[ترجمه گوگل]غده گوارشی یک غده لوله‌ای ترکیبی است که دو نوع سلول دارد: سلول‌های گوارشی و سلول‌های بازوفیل
[ترجمه ترگمان]غده گوارشی یک غده محافظ ترکیبی است که دارای دو نوع سلول است: سلول های هاضمه و سلول های basophilic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Only a few conditions are known to cause this feature, which is called basophilic stippling.
[ترجمه گوگل]تنها چند شرایط برای ایجاد این ویژگی شناخته شده است که به آن استیپلینگ بازوفیلیک می گویند
[ترجمه ترگمان]تنها چند شرط برای این ویژگی شناخته می شوند که basophilic stippling نام دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The diseased mandarin fish's liver cells turgescence, granular denaturation and vacuslation, ( → ) showing basophilic granule membrane.
[ترجمه گوگل]سلول‌های کبدی ماهی نارنگی بیمار تورژانس می‌شوند، دناتوره شدن دانه‌ای و واکوله می‌شوند، ( → ) غشای گرانول بازوفیل را نشان می‌دهند
[ترجمه ترگمان]سلول های کبد بیمار mandarin s، denaturation دانه ای و vacuslation ()غشا basophilic basophilic را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Here again, notice that the cytoplasm of these cells contains dark, basophilic material.
[ترجمه گوگل]در اینجا دوباره توجه کنید که سیتوپلاسم این سلول ها حاوی مواد تیره و بازوفیل است
[ترجمه ترگمان]در اینجا نیز توجه کنید که سیتوپلاسم این سلول ها حاوی مواد تاریک و basophilic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• having an affinity for basic stains (biology)

پیشنهاد کاربران

✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : bas/o/phil/ic ✅ تلفظ واژه: ba - SŌ - fil - ik ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: قلیادوست: دارای قدرت رنگ پذیری سریع با رنگ های قلیایی ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : -
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : bas/o/phil/ic ✅ تلفظ واژه: bā - sō - FIL - ik ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: قلیا دوست: متمایل به رنگ قلیایی ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : -
✅ توضیح و تفسیر انگلیسی: readily stainable by basic dyes
[پزشکی] قلیادوست: دارای قدرت رنگ پذیری سریع با رنگ های قلیایی، متمایل به رنگ قلیایی

بپرس