1. The lack of one basketful of earth spoils the entire effort to build a nine - ren mountain.
[ترجمه گوگل]فقدان یک سبد زمین کل تلاش برای ساختن یک کوه نه رن را خراب می کند
[ترجمه ترگمان]نبود یک تکه زمین، تمام تلاش خود را برای ساخت یک کوه نه - از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نبود یک تکه زمین، تمام تلاش خود را برای ساخت یک کوه نه - از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. After the storm she gathered a basketful of windfalls in the apple orchard.
[ترجمه گوگل]پس از طوفان، او سبدی از درآمدهای بادآورده را در باغ سیب جمع کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از توفان یکی از سیب های نارس را در باغ میوه جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بعد از توفان یکی از سیب های نارس را در باغ میوه جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We bought a basketful of peaches.
[ترجمه گوگل]یک سبد هلو خریدیم
[ترجمه ترگمان]یک زنبیل هلو خریدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک زنبیل هلو خریدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The basketful eggs were crushed to pieces by the car.
[ترجمه گوگل]تخم مرغ های سبدی توسط ماشین تکه تکه شدند
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ نیمرو به وسیله ماشین خرد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ نیمرو به وسیله ماشین خرد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. These statements are worth taking with a basketful of salt.
[ترجمه گوگل]این جملات ارزش آن را دارد که با یک سبد نمک مصرف کنیم
[ترجمه ترگمان]این اظهارات ارزش گرفتن با کمی نمک را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این اظهارات ارزش گرفتن با کمی نمک را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. BlueBear picked a big basketful and took them into his little cottage.
[ترجمه گوگل]BlueBear یک سبد بزرگ برداشت و آنها را به کلبه کوچک خود برد
[ترجمه ترگمان]BlueBear یک زنبیل پر برداشت و به کلبه کوچکش برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]BlueBear یک زنبیل پر برداشت و به کلبه کوچکش برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I have a basketful of surprises for you.
[ترجمه گوگل]من یک سبد سورپرایز برای شما دارم
[ترجمه ترگمان]یه زنبیل پر از سورپرایز برات دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یه زنبیل پر از سورپرایز برات دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He gave me a basketful of beaches.
[ترجمه گوگل]او یک سبدی از ساحل به من داد
[ترجمه ترگمان]یک زنبیل of به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک زنبیل of به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. There was a basketful of ironing to do.
[ترجمه گوگل]یک سبد اتو برای انجام دادن وجود داشت
[ترجمه ترگمان]یک زنبیل اتو برای انجام دادن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک زنبیل اتو برای انجام دادن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I saw him carrying a basketful of vegetables on his way home.
[ترجمه گوگل]او را دیدم که در حال رفتن به خانه یک سبدی سبزیجات به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]او را دیدم که یک زنبیل سبزی در راه خانه حمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او را دیدم که یک زنبیل سبزی در راه خانه حمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. When we gather it grain by grain, we soon have a basketful.
[ترجمه گوگل]وقتی دانه به دانه آن را جمع می کنیم، به زودی یک سبد داریم
[ترجمه ترگمان]وقتی آن را با غلات جمع آوری می کنیم، به زودی یک زنبیل پر می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی آن را با غلات جمع آوری می کنیم، به زودی یک زنبیل پر می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید