basketball

/ˈbæskətˌbɒl//ˈbɑːskɪtbɔːl/

معنی: بازی بسکتبال
معانی دیگر: توپ بسکتبال، بسکتبال، یکجورتوپ بازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a game played by two teams of five players each, with points scored by shooting the ball through a raised metal hoop and net at the opponent's end of the court.

(2) تعریف: the ball used in this game.
مشابه: ball

جمله های نمونه

1. basketball game
مسابقه ی بسکتبال

2. basketball officials wear striped shirts
داوران بسکتبال پیراهن های راه راه می پوشند.

3. basketball players accused of throwing games
بسکتبالیست هایی که متهم به باخت عمدی در مسابقات شده بودند

4. a basketball court
پهنه ی بسکتبال

5. a basketball fan
شیفته ی بسکتبال

6. a basketball phenom
خدای بسکتبال

7. a basketball tournament
دوره ی مسابقات (ناوردگان) بسکتبال

8. a bum basketball player
بسکتبالیست ناشی

9. a six-day basketball clinic
آموزش شش روزه ی بسکتبال

10. he practices basketball everyday
هر روز بسکتبال تمرین می کند.

11. swimming and basketball are different kinds of sport
شنا و بسکتبال انواع مختلف ورزش هستند.

12. the local basketball league
لیگ محلی بسکتبال

13. he lofted the basketball over the heads of the defenders and in through the hoop
توپ بسکتبال را از بالای سر مدافعان درون حلقه انداخت.

14. the game of basketball
بازی بسکتبال

15. though himself not short, he was dwarfed by the basketball player
با آنکه خود او قدکوتاه نبود ولی در کنار آن بسکتبالیست کوتاه قد به نظر می آمد.

16. He has pitched his basketball into our house.
[ترجمه گوگل]او بسکتبال خود را به خانه ما زده است
[ترجمه ترگمان] اون توپ بسکتبال رو انداخته توی خونه ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I was hot on playing basketball when I was in college.
[ترجمه گوگل]زمانی که در کالج بودم، علاقه زیادی به بازی بسکتبال داشتم
[ترجمه ترگمان]وقتی من تو دانشگاه بودم خیلی گرم بازی بسکتبال بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The basketball team had a string of victories last season.
[ترجمه گوگل]تیم بسکتبال فصل گذشته پیروزهای زیادی داشت
[ترجمه ترگمان]تیم بسکتبال سال گذشته یک رشته پیروزی های داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He will shape into an excellent basketball player.
[ترجمه گوگل]او به یک بسکتبالیست عالی تبدیل خواهد شد
[ترجمه ترگمان]او به یک بازیکن بسکتبال عالی تبدیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He was the best basketball player in California last year.
[ترجمه گوگل]او سال گذشته بهترین بسکتبالیست کالیفرنیا بود
[ترجمه ترگمان]او سال گذشته بهترین بازیکن بسکتبال در کالیفرنیا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. We played basketball in the gym.
[ترجمه گوگل]ما در ورزشگاه بسکتبال بازی می کردیم
[ترجمه ترگمان]ما تو باشگاه بسکتبال بازی می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بازی بسکتبال (اسم)
basketball

انگلیسی به انگلیسی

• ball game in which two opposing teams must try and score points by throwing the ball into their opponent's basket
large inflated ball used in the game of basketball
basketball is a game in which two teams of five players each try to score goals by throwing a large ball through a circular net fixed to a metal ring at each end of the court.

پیشنهاد کاربران

بسکتبال
مثال: She plays basketball every Saturday.
او هر روز شنبه بسکتبال بازی می کند.
basketball 2 ( n )
basketball
basketball 1 ( n ) ( b�skətˌbɔl )
basketball
سبدپگ ( səbədpəg )
پگ=توپ و سبد=زفر ( حلقه ) توردار
بسکتبالیست=سبدپگباز ( səbədpəgbaz )
استادیوم بسکتبال=سبدپگکده ( səbədpəgkəde )
زمین بسکتبال=زامسبدپگ ( zamsəbədpəg ) ، زمینِ سبدپگ
هوادار بسکتبال=سبدپگخواه ( səbədpəgxwah ) ، هوادار سبدپگ
واژه basketball به معنای بسکتبال
واژه basketball به بازی ورزشی گفته می شود که دو تیم با پنج بازیکن با توپی بزرگ بازی می کنند و سعی میکنند توپ را درون سبدی که از یک حلقه آویزان است بیندازند.
به این نکته توجه کنید که این اسم غیرقابل شمارش است و s جمع نمی گیرد.
منبع: سایت بیاموز
توپ بسکتبال، بازی بسکتبال
بسکتبال

ورزش بسکتبال
he both loves and plays basketball ⛱⛱
او ورزش بسکتبال را هم دوست دارد و هم بازی میکند

بپرس