basket case

/ˈbæskətˈkeɪs//ˈbɑːskɪtkeɪs/

کسی که دست و پا ندارد، بی دست و پا، کسی که نتواند به طور عادی فعالیت کند (بیشتر به دلیل روانی)، عاجز، وامانده، وامانده خراب، از کار افتاده، معیوب

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) person who is extremely nervous or anxious and cannot function properly

پیشنهاد کاربران

پریشون
It is military slang dating from World War I. Basket cases were soldiers who had lost all of their limbs and could not be safely carried on stretchers, though these types of casualties were probably very rare. At that time, a basket case was a wicker basket used to carry linens or other dry goods
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه اصطلاح : در جنگ جهانی اول افراد معدودی چهار دست و پایشان را از دست داده بودند و بجای اینکه با برانکارد حمل شوند آنها را داخل سبد حمل می کرده اند

دستپاچه ، بی دست و پا
Person who can't deal with a situation
فَشَل؛ ناکارآمد؛ ناتوان ( به دلیل فشار روحی یا اضطراب )
Example: 👇
PAUL: You’re right, I am out of it. She’s only been in New York for five days and already I feel like a fucking basket case. You know, we haven’t been apart for even a whole day since we started living together. Three years almost. ( Loose Ends - a play by Michael Weller )
...
[مشاهده متن کامل]

( عامیانه )
1. آدم عصبی، دیوونه ( این اصطلاح قبلا برای معلولین و سربازهایی که چهار دست و پاشونو از دست دادن استفاده میشده چون احتمالا انقدر سبک و کوچیک بودن که توی سبد میتونستن حملشون کنن ) .
2. کشور یا نهادی با مشکلات و اختلافات اقتصادی.
...
[مشاهده متن کامل]

3. فردی که از نظر عاطفی ناپایداره.
مثال:
After that all - day meeting, I was practically a basket cas
If the unemployment rate doesn't decrease soon, the country is going to become a financial basket case
A few years ago, the country was an economic basket case, but now things are different

🔸 معادل فارسی:
آدم ازهم پاشیده / فرد به هم ریخته / وضعیت نابسامان
در زبان محاوره ای:
روانی شده، قاطی کرده، داغونه، به هم ریخته، اعصاب نداره
________________________________________
🔸 تعریف ها:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ** ( روانی – فردی ) :**
کسی که از نظر احساسی یا روانی کاملاً به هم ریخته ست و نمی تونه عملکرد طبیعی داشته باشه
مثال: *After the breakup, he was a total basket case. *
بعد از جدایی، کاملاً داغون شده بود.
2. ** ( اجتماعی – استعاری ) :**
برای توصیف کشور، سازمان، یا سیستم کاملاً ناکارآمد یا ورشکسته
مثال: *The economy was a basket case after the crisis. *
اقتصاد بعد از بحران کاملاً نابود شده بود.
3. ** ( طنزآمیز – دوستانه ) :**
گاهی برای شوخی درباره ی کسی که خیلی استرس داره یا کنترلش رو از دست داده
مثال: *She’s a basket case before exams—don’t talk to her. *
قبل امتحانا قاطی می کنه—باهاش حرف نزن!
________________________________________
🔸 مترادف ها:
wreck – mess – disaster – nervous wreck – meltdown

آدم مضطرب و آشفته و عصبی
Merriam webster : a person who is functionally incapacitated from extreme nervousness, emotional distress, mental or physical overwork, etc.
فردی که به دلیل عصبی بودن شدید، پریشانی عاطفی، کار بیش از حد ذهنی یا فیزیکی و غیره از نظر عملکردی ناتوان است.
someone who feels helpless in stressful situations
آدم ناامید
شخص به هم ریخته از نظر روحی
کشور یا سازمانی که در وضعیت بد اقتصادی هست.
a country or organization tha is in severe financial or economic difficulties, especially one that is unable to pay its�debts.
Economic basket case
آشفته از نظر اقتصادی
درب و داغون
This worn out term is now used for contries and currencies rather than people in the newspapers.
آشفته و پریشان
حال روحی یا فیزیکی خوبی نداشتن
احساس ناامیدی و بی فایده بودن را داشتن
مثال :
. After running the marathon, Max felt like a basket case
مستأصل ( از شدت ناراحتی یا استرس قادر به فکر کردن یا انجام کاری نیست )
دست پاچه و دلواپس
مضطرب و عصبی
آدم مضطرب
شخص بدعنق و بی اعصاب
شخص سراسیمه و عصبی - دستپاچه شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)