صفت ( adjective )
مشتقات: bashfully (adv.), bashfulness (n.)
مشتقات: bashfully (adv.), bashfulness (n.)
• (1) تعریف: timid or self-conscious in the presence of others; shy.
• مترادف: demure, diffident, shy, timid
• متضاد: confident, self-assured
• مشابه: coy, meek, modest, reticent, retiring, self-conscious, timorous
• مترادف: demure, diffident, shy, timid
• متضاد: confident, self-assured
• مشابه: coy, meek, modest, reticent, retiring, self-conscious, timorous
- She's a bashful person and prefers the company of close friends.
[ترجمه A.A] او آدمی خجالتی است و هم صحبتی دوستان نزدیک را ترجیح میده|
[ترجمه گوگل] او فردی خجالتی است و شرکت با دوستان نزدیک را ترجیح می دهد[ترجمه ترگمان] او یک فرد خجالتی است و شرکت دوستان نزدیک را ترجیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I was always bashful with my aunts and uncles and wanted to hide in my room when they visited.
[ترجمه گوگل] من همیشه با خاله ها و عموهایم خجالت می کشیدم و می خواستم وقتی آنها به دیدنشان می آمدند در اتاقم پنهان شوم
[ترجمه ترگمان] من همیشه با خاله ها و دایی ها خجالت می کشیدم و می خواستم وقتی از آن ها دیدن می کردم توی اتاقم قایم بشوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من همیشه با خاله ها و دایی ها خجالت می کشیدم و می خواستم وقتی از آن ها دیدن می کردم توی اتاقم قایم بشوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: characterized by or exhibiting timid or shy behavior.
• مترادف: demure, diffident, shy, timid
• متضاد: bold, brazen, forward
• مشابه: coy, meek, modest, reticent, retiring, self-conscious, timorous
• مترادف: demure, diffident, shy, timid
• متضاد: bold, brazen, forward
• مشابه: coy, meek, modest, reticent, retiring, self-conscious, timorous
- She was bashful at the party last night.
[ترجمه parsa abasalt] او در مهمانی شب گذشته خجالت زده شده بود.|
[ترجمه گوگل] او در مهمانی دیشب خجالتی بود[ترجمه ترگمان] دیشب خیلی خجالتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید