baseness


معنی: خواری، پستی، خاتوله، فرومایگی، خبی
معانی دیگر: پستی، فرومایگی

جمله های نمونه

1. She would never descend to baseness.
[ترجمه گوگل]او هرگز به پستی فرود نمی آید
[ترجمه ترگمان]هرگز به پستی و پستی سقوط نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Javert possessed this physiognomy minus the baseness.
[ترجمه گوگل]ژاور از این قیافه منهای پست برخوردار بود
[ترجمه ترگمان]ژاور این قیافه را از پستی گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Shelley never pardoned baseness of this sort.
[ترجمه گوگل]شلی هرگز از این نوع پستی عفو نکرد
[ترجمه ترگمان]شلی هرگز پستی این قبیل چیزها را مورد عفو قرار نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A condition of degradation or baseness.
[ترجمه گوگل]شرط تنزل یا پستی
[ترجمه ترگمان]وضع پست و پستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is not baseness but love.
[ترجمه گوگل]این پستی نیست بلکه عشق است
[ترجمه ترگمان]این پستی نیست، بلکه عشق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some kinds of baseness are nobly undergone and most poor matters point to rich ends.
[ترجمه گوگل]برخی از انواع پستی ها به طور نجیبانه ای متحمل شده اند و بیشتر مسائل فقیرانه به اهداف غنی اشاره می کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از انواع baseness، شرافتمندانه و most مسائل مربوط به اهداف ثروتمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fine feathers and scarlet cloaks would not be excuses for baseness and deception.
[ترجمه گوگل]پرهای ظریف و شنل های قرمز رنگ بهانه ای برای پستی و فریب نیستند
[ترجمه ترگمان]و شنل سرخ و شنل ارغوانی بهانه ای برای پست و فریبکاری نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In this he was an instance of a complete baseness of spirit.
[ترجمه گوگل]در این، او نمونه ای از پستی کامل روح بود
[ترجمه ترگمان]در این مورد او یک نمونه تمام عیار از روح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They are all a hotchpotch of greatness and littleness, of virtue and vice, of nobility and baseness.
[ترجمه گوگل]آنها همگی جولانگاه بزرگی و کوچکی، فضیلت و رذیلت، شرافت و پستی هستند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها a بزرگی از عظمت و فضیلت و فساد و پستی و پستی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are all a hotchpotch of outstandingness and of virtue and vice, of nobility and baseness.
[ترجمه گوگل]آنها همگی مملو از برجستگی و فضیلت و رذیلت، شرافت و پستی هستند
[ترجمه ترگمان]همه این ها آش hotchpotch و فضیلت و فساد و پستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They are all a hotchpotch of greatness and littleness, of virtue and vice, of nobility and baseness.
[ترجمه گوگل]آنها همگی جولانگاه بزرگی و کوچکی، فضیلت و رذیلت، شرافت و پستی هستند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها a بزرگی از عظمت و فضیلت و فساد و پستی و پستی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And yet boldness is a child of ignorance and baseness, far inferior to other parts.
[ترجمه گوگل]و با این حال جسارت فرزند جهل و پستی است که به مراتب کمتر از سایر بخشهاست
[ترجمه ترگمان]و با این همه شجاعت، بچه جهل و پستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is not much to choose between men. They are all a hotchpotch of greatness and littleness, of virtue and vice, of nobility and baseness.
[ترجمه گوگل]انتخاب زیادی بین مردان وجود ندارد آنها همگی جولانگاه بزرگی و کوچکی، فضیلت و رذیلت، شرافت و پستی هستند
[ترجمه ترگمان]بین مردها چیز زیادی نیست همه آن ها a بزرگی از عظمت و فضیلت و فساد و پستی و پستی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خواری (اسم)
abasement, abuse, ignominy, poverty, insult, abjection, baseness, bitter fate, heavy burden, rough luck, unhappy lot

پستی (اسم)
poverty, abjection, degradation, baseness, meanness, inferiority, debasement, dishonor, turpitude, ignobility, villainy, lowness, humility, lousiness, vulgarism, vulgarity

خاتوله (اسم)
baseness, meanness, cunning, craftiness, artfulness, turpitude, pettiness, dirtiness, infamy, ignobility, villainy, rascality

فرومایگی (اسم)
baseness, ignobility, villainy

خبی (اسم)
baseness, meanness, malice, cunning, craftiness, ignobility

انگلیسی به انگلیسی

• lowness, meanness, ignobility

پیشنهاد کاربران

بپرس