baseball bat

جمله های نمونه

1. He maliciously damaged a car with a baseball bat.
[ترجمه گوگل]او با چوب بیسبال به یک ماشین آسیب زد
[ترجمه ترگمان]با چوب بیسبال یه ماشین داغون کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I picked up his baseball bat and swung at the man's head.
[ترجمه گوگل]چوب بیسبال او را برداشتم و به سمت سر آن مرد تاب خوردم
[ترجمه ترگمان]چوب بیس بال او را برداشتم و به سمت سر مرد تاب خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The victim was clubbed to death with a baseball bat.
[ترجمه گوگل]مقتول با چوب بیسبال تا حد مرگ کشته شد
[ترجمه ترگمان]قربانی با چماق یه چوب بیس بال کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They cracked him over the head with a baseball bat.
[ترجمه گوگل]آنها با چوب بیسبال بالای سر او شکستند
[ترجمه ترگمان]او سرش را با چوب بیسبال به صدا در اورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His cane answered for a baseball bat.
[ترجمه گوگل]عصایش جواب چوب بیسبال را داد
[ترجمه ترگمان]عصایش به چوب بیس بال پاسخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The thugs beat him senseless with a baseball bat.
[ترجمه گوگل]اراذل او را با چوب بیسبال بی معنی کتک زدند
[ترجمه ترگمان]قاتلان او را با چوب بیس بال می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I heave on the baseball bat, and wrench the chain from the big guy's hand.
[ترجمه گوگل]چوب بیس بال را می زنم و زنجیر را از دست مرد بزرگ می گیرم
[ترجمه ترگمان]از چوب بیس بال دور می شوم و زنجیر را از دست مرد بزرگ جدا می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Peggy took a baseball bat to the Vic.
[ترجمه گوگل]پگی چوب بیسبال را به سمت Vic برد
[ترجمه ترگمان]پگی یه چوب بیس بال رو برد پیش قربانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A few feet away, a baseball bat crushed a schoolteacher's head, smashed his skull into a pulpy mess.
[ترجمه گوگل]چند فوت دورتر، یک چوب بیسبال سر یک معلم مدرسه را له کرد و جمجمه او را به شکل درهم و برهم شکست
[ترجمه ترگمان]چند قدم دورتر، یک چوب بیس بال سر یک معلم مدرسه را خرد کرد و جمجمه اش را به صورت توده ای خمیر فرو ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So, armed with the baseball bat that every convivial hostelry keeps handy, Peggy smashed the joint up.
[ترجمه گوگل]بنابراین، پگی با چوب بیسبال که همه مهمانخانه‌های خوش‌گذران در اختیار دارند، مفصل را شکست
[ترجمه ترگمان]بنابراین، مسلح به چوب بیسبال که هر مسافرخانه convivial دم دست نگه می دارد، پگی اتصالات را درهم شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The murder is perfectly executed, except that the baseball bat left at the scene of the crime is sticky with fingerprints.
[ترجمه گوگل]قتل کاملاً اجرا شده است، با این تفاوت که چوب بیسبال رها شده در صحنه جنایت با اثر انگشت چسبناک است
[ترجمه ترگمان]قتل کاملا اجر شده، مگر اینکه چوب بیس بال در صحنه جرم با اثر انگشتش چسبناک شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He heard a long time, then leng pry baseball bat and will be examined.
[ترجمه گوگل]او مدت طولانی شنیده است، پس از آن چوب بیس بال را لنگه و مورد بررسی قرار خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]او مدتی طولانی صدای چوب بیسبال را شنید و مورد بررسی قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He flailed about madly with a baseball bat.
[ترجمه گوگل]او دیوانه وار با چوب بیس بال تکان می خورد
[ترجمه ترگمان]او دیوانه وار با چوب بیس بال در حال چرخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A barrack room and a baseball bat?
[ترجمه گوگل]اتاق پادگان و چوب بیسبال؟
[ترجمه ترگمان]یه اتاق سربازخانه و یه چوب بیس بال؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The boy traded his knife for a baseball bat.
[ترجمه گوگل]پسر چاقوی خود را با چوب بیسبال عوض کرد
[ترجمه ترگمان]پسره چاقوی خود را با چوب بیس بال عوض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• long club wooden or metal club used to hit a ball in the game of baseball (sports)

پیشنهاد کاربران

چوب بیسبال
چوب بیستبال
چوب بیستبال🏏⚾️
چوب بیسبال

بپرس