barrier

/ˈbæriər//ˈbæriə/

معنی: مانع، حصار، سد، حائل، نرده یا مانع عبور دشمن، راه کسی را بستن
معانی دیگر: جلوگیر، بازدار، رادع، راهبند، دیواره، فاصل، جداساز، (در اصل) سنگر یا جان پناه یا سد جلوی دروازه یا پل، باجه ی گمرک (در مرز)، سکوی یخی (بیشتر ice shelf می گویند)، (در مسابقات سواران ـ قرون وسطی) نرده ی دور رزمگاه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something erected to bar passage such as a fence, wall, or the like.
مترادف: bar, obstacle, obstruction
مشابه: barricade, blockade, breakwater, breastwork, bulwark, circumvallation, earthwork, embankment, fence, moat, palisade, railing, rampart, roadblock, stockade, wall

(2) تعریف: a natural bar to passage.
مترادف: bar, impediment, obstacle, obstruction, roadblock
مشابه: block, hindrance

- The flooded river was a barrier to the hikers.
[ترجمه گوگل] رودخانه طغیان شده مانعی برای کوهنوردان بود
[ترجمه ترگمان] رودخانه پر از سیل مانعی بر سر کوه نوردان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: anything that impedes or restricts.
مترادف: bar, impediment, obstacle, obstruction, roadblock, stumbling block
مشابه: block, check, drawback, hindrance, shackle

- Her lack of education is a barrier to career advancement.
[ترجمه گوگل] فقدان تحصیلات او مانعی برای پیشرفت شغلی است
[ترجمه ترگمان] عدم تحصیلات او مانعی بر سر راه پیشرفت شغلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. potential barrier
سد پتانسیل،سد تانش

2. racial barrier
موانع (جداسازهای) نژادی

3. crash barrier
نرده ی کنار جاده (برای جلوگیری از سقوط اتومبیل و غیره)،دیواره

4. an impenetrable defensive barrier
مانع دفاعی غیرقابل عبور

5. the horse topped the barrier
اسب از روی مانع رد شد.

6. dense forests interposed a great barrier ahead of us
جنگل های انبوه مانع بزرگی را جلو ما ایجاد کردند.

7. two countries that are separated by a barrier
دو کشوری که تنفر و عدم اعتماد موجب جدایی آنها شده است

8. The Sahara Desert is a natural barrier between North and Central Africa.
[ترجمه حسین] بیابان ساهارا یک مانع طبیعی بین شمال و مرکز آفریقا است
|
[ترجمه گوگل]صحرای صحرا یک سد طبیعی بین شمال و مرکز آفریقا است
[ترجمه ترگمان]بیابان صحرا یک مانع طبیعی بین آفریقای شمالی و مرکزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Show your ticket at the barrier.
[ترجمه گوگل]بلیط خود را در مانع نشان دهید
[ترجمه ترگمان]بلیت را به دروازه نشان بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Problems with childcare remain the biggest barrier to women succeeding at work.
[ترجمه گوگل]مشکلات مربوط به مراقبت از کودکان همچنان بزرگترین مانع برای موفقیت زنان در کار است
[ترجمه ترگمان]مشکلات مربوط به مراقبت از کودکان، بزرگ ترین مانع برای موفقیت زنان در سر کار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The mountains form a natural barrier between the two countries.
[ترجمه گوگل]کوه ها یک سد طبیعی بین دو کشور را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]کوه ها یک مانع طبیعی بین دو کشور تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She took a step nearer to the barrier.
[ترجمه گوگل]او یک قدم به سد نزدیک تر شد
[ترجمه ترگمان]قدمی به سد برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The trees formed a dark and impenetrable barrier .
[ترجمه گوگل]درختان سدی تاریک و غیر قابل نفوذ را تشکیل می دادند
[ترجمه ترگمان]درخت ها یک مانع تاریک و نفوذناپذیر تشکیل می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The angry crowds would not keep back the barrier.
[ترجمه گوگل]جمعیت خشمگین مانع از آن نشدند
[ترجمه ترگمان]جمعیت خشمگین مانع جلو رفتن مانع نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Unemployment figures have broken through the three million barrier.
[ترجمه vszv] آمار بیکاری از مرز سه میلیون نفر ردشده
|
[ترجمه گوگل]ارقام بیکاری از مرز سه میلیون نفر عبور کرده است
[ترجمه ترگمان]ارقام بیکاری از سه میلیون مانع شکسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The mountains acted as a natural barrier to the spread of the disease.
[ترجمه گوگل]کوه ها به عنوان یک مانع طبیعی برای گسترش بیماری عمل می کردند
[ترجمه ترگمان]کوه ها به عنوان یک مانع طبیعی برای شیوع بیماری عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We went snorkelling along the Great Barrier Reef.
[ترجمه گوگل]ما در امتداد دیواره بزرگ مرجانی غواصی کردیم
[ترجمه ترگمان]در امتداد جزیره Great به راه افتادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. There was an impassable barrier between the white race and the one which they had reduced to slavery.
[ترجمه گوگل]یک سد صعب العبور بین نژاد سفید و نژادی که آنها را به بردگی تقلیل داده بودند وجود داشت
[ترجمه ترگمان]میان نژاد سفید و کسی که به بردگی کشیده شده بودند، سد غیرقابل عبور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Duties and taxes are the most obvious barrier to free trade.
[ترجمه گوگل]عوارض و مالیات آشکارترین مانع در برابر تجارت آزاد است
[ترجمه ترگمان]عوارض و عوارض مهم ترین مانع برای تجارت آزاد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مانع (اسم)
stay, bar, hitch, let, shackle, fetter, dyke, dike, balk, hindrance, obstacle, barrier, impediment, hurdle, embargo, barricade, bamboo curtain, hedge, handicap, curtain, blockage, setback, drawback, snag, massif, crimp, lock, encumbrance, hindering, holdback, stumbling block

حصار (اسم)
fort, hag, enclosure, enceinte, fold, barrier, fencing, fence, barracoon, wall, hedge, haw, cramp, kraal, inclosure, paddock

سد (اسم)
dyke, dike, dam, block, obstacle, barrier, wall, sluice, rampart, massif, stank, stoppage

حائل (اسم)
stay, buffer, louver, louvre, guard, barrier, delimiter, buttress, stanchion, pall, coaming, shutter, stayer

نرده یا مانع عبور دشمن (اسم)
barrier

راه کسی را بستن (فعل)
barrier

تخصصی

[شیمی] سد، جلوگیر، بازدار، رادع، مانع، راهبند، دیواره، فاصل، جداساز
[سینما] جداکننده / نواری از فیلم نسوز
[عمران و معماری] مانع - حصار - مانع فیزیکی - سد - بندآب
[برق و الکترونیک] سد، مانع
[زمین شناسی] سد، دیواره عارضهای که جریان موجودیتهای مستقل را از میان شبکه قطع میکند چیزی که مسدود می کند یا جدا می سازد . ستونهای سدی بلوکهای جامد زغال هستند که بین دو معدن یا بخشهای یک معدن برای جلوگیری از حوادث هجوم آب، گاز
[صنعت] مانع، سد، حصار، مشکل
[ریاضیات] حصار، سد، مانع، تکه ی جدار، تور سیمی
[پلیمر] سدگر
[آب و خاک] مانع

انگلیسی به انگلیسی

• border, limit; obstacle, barricade
a barrier is a fence or wall that prevents people or things from moving from one area to another.
a barrier to the happening or achievement of something makes it difficult or impossible for the thing to happen or to be achieved.

پیشنهاد کاربران

شیمی: پوشش, لایه محافظ ، لایه coat شده
پوشش ضد نفوذ بو: aroma barrier
مانع
مثال: Language barriers can make communication difficult.
موانع زبانی می توانند ارتباط را دشوار کنند.
مانع ، سد ، راهبند ، برچین ، حائل ، حصار
⭕️ دوستان دقت کنید که این واژه فقط به موانع فیزیکی اطلاق نمیشه ! برای درک بهتر به مثال زیر نگاه کنید 👇
My father is a serious barrier to my progress
پدرم یک مانع جدی در پیشرفت من است
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 در مثال بالا منظور از مانع ، بدن پدر نیست بلکه طرز تفکر پدره که باعث ایجاد مانع شده

barrier 7 ( n ) road safety barrier
barrier
barrier 6 ( n ) road safety barrier
barrier
barrier 5 ( n ) chain safety barrier
barrier
barrier 4 ( n ) expandable barrier
barrier
barrier 3 ( n ) safety barrier
barrier
barrier 2 ( n ) safety barrier
barrier
barrier 1 ( n ) ( b�riər ) car park barrier =an object like a fence that prevents people from moving forward from one place to another, e. g. Show your ticket at the barrier.
barrier
دیوار نا مرعی
barrier ( علوم نظامی )
واژه مصوب: بازدار 1
تعریف: موانعی که برای تقلیل سرعت یا توقف هواپیما بر روی باند پرواز یا ناو هواپیمابر ایجاد شود
صد، حصار، مانع
محافظ
مانع , دیواره
# The crowd had to stand behind barriers
# The barrier absorbed the main impact of the crash
# Shyness is one of the biggest barriers to making friends
# The first plane to break the sound barrier
barrier Function
عملکرد بازدارنده
حجاب، حائل
مانع، پرچین، حایل کننده بین دو قسمت
■ سد آبی: dike= dyke
محدودیت
مانع
عایق/ عایق صدا
دیواره ( زیست شناسی )
حائل
سد مانع مشکل
مانع
مترادف obstacle
سد - حصار - پرچین

حفاظ
لایه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس