barrenness


نازایی، خشکی، بیحاصلی

جمله های نمونه

1. The stark barrenness of the room mocked her as prickly thoughts needled her.
[ترجمه گوگل]بی ثمری شدید اتاق او را به سخره می گرفت، زیرا افکار خاردار به او سر می زد
[ترجمه ترگمان]The و stark اتاق او را به همان گونه که افکار خصمانه داشت مسخره اش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Such barrenness is the inevitable outcome where two people are growing apart and out of love.
[ترجمه گوگل]چنین نازائی نتیجه اجتناب ناپذیری است که در آن دو نفر از هم جدا می شوند و از عشق دور می شوند
[ترجمه ترگمان]چنین barrenness نتیجه غیرقابل اجتناب است که در آن دو نفر در حال رشد و خارج شدن از عشق هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Barrenness, so frequent among women of fashion, is very rare among those of inferior station.
[ترجمه گوگل]عقیم بودن، که در میان زنان شیک پوش بسیار رایج است، در میان زنان پست بسیار نادر است
[ترجمه ترگمان]barrenness، که در میان زنان رایج بسیار رایج است، در میان افراد پست رده پایین بسیار نادر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Conclusion The main reason of secondary barrenness after drug miscarriage was the tubal obstruction resulted from inflammation, especially chlamydozoon and mycoplasma infection.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری علت اصلی ناباروری ثانویه پس از سقط دارو، انسداد لوله های رحمی ناشی از التهاب به ویژه عفونت کلامیدوزون و مایکوپلاسما بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری دلیل اصلی تحقیق ثانویه پس از سقط جنین، مسدود کردن tubal بود که منجر به التهاب، به ویژه عفونت chlamydozoon و mycoplasma شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A fruitful land into barrenness, for the wickedness of them that dwell therein.
[ترجمه گوگل]زمینی حاصلخیز به دلیل شرارت ساکنان آن بایر شد
[ترجمه ترگمان]سرزمینی به نام barrenness که در آن ساکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The barrenness of their effort is due to poor management.
[ترجمه گوگل]عقیم بودن تلاش آنها به دلیل مدیریت ضعیف است
[ترجمه ترگمان]The تلاش آن ها به دلیل مدیریت ضعیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Method:253 subjects of anovulia induced barrenness were randomly divided to treated group(129 cases) treated with Qiusi Elixir and control group(124 cases) treated with Clomiphene .
[ترجمه گوگل]روش: 253 بیمار ناباروری ناشی از آنوفولیا به طور تصادفی به گروه تحت درمان (129 مورد) تحت درمان با اکسیر کیوسی و گروه کنترل (124 مورد) تحت درمان با کلومیفن قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]روش: ۲۵۳ موضوع از anovulia القا شده barrenness به طور تصادفی به گروه درمان شده (۱۲۹ مورد)درمان با Qiusi اکسیر و گروه کنترل (۱۲۴ مورد)درمان با Clomiphene تقسیم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The desert is imprisoned the wall of its barrenness.
[ترجمه گوگل]صحرا حبس دیوار بی ثمری خود است
[ترجمه ترگمان]بیابان، دیوار of را به زندان افکنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Barrenness was, therefore, considered as the greatest misfortune.
[ترجمه گوگل]از این رو بی ثمری بزرگترین بدبختی محسوب می شد
[ترجمه ترگمان]به خاطر همین، barrenness به عنوان بزرگ ترین بدبختی محسوب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It'seemed strange that such barrenness could exhibit this radiance of color.
[ترجمه گوگل]عجیب به نظر می رسید که چنین بی ثمری بتواند این درخشندگی رنگ را نشان دهد
[ترجمه ترگمان]عجیب به نظر می رسید که چنین barrenness می توانند این تشعشع رنگ را به نمایش بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conclusion The etiopathogenisis of barrenness is complex, The factor of uterine tube is a capital factor, it can increase pregnancy rate if reason isc. . .
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری اتیوپاتوژنز ناباروری پیچیده است، فاکتور لوله رحمی یک عامل سرمایه است و در صورت وجود دلیل می‌تواند باعث افزایش میزان بارداری شود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری مجموعه barrenness پیچیده است، فاکتور لوله رحمی یک عامل مهم سرمایه است، می تواند نرخ بارداری را در صورت عدم تمایل به افزایش افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This means that there is no need for the barrenness of a busy life.
[ترجمه گوگل]این بدان معناست که نیازی به عقیم بودن زندگی پرمشغله نیست
[ترجمه ترگمان]این به این معنی است که نیازی به زندگی یک زندگی شلوغ نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By good fortune, Nature has preserved some hints as to how barrenness can be preferred.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، طبیعت نکاتی را در مورد اینکه چگونه می توان بی ثمری را ترجیح داد، حفظ کرده است
[ترجمه ترگمان]با کسب ثروت خوب، طبیعت اشاراتی کرده است که چگونه می توان barrenness را ترجیح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Such ritual brings no hope, and it diverts to barrenness emotions which might otherwise have been fruitful.
[ترجمه گوگل]چنین مراسمی هیچ امیدی به همراه نمی آورد و به سمت احساسات عقیمی سوق می دهد که در غیر این صورت ممکن بود مثمر ثمر باشد
[ترجمه ترگمان]چنین تشریفاتی هیچ امیدی ندارد، و به احساسات barrenness که ممکن است مثمر ثمر نباشد، معطوف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• sterility, infertility; desolateness, emptiness

پیشنهاد کاربران

عقیمی، بی حاصلی، بی باری، نازایی، خشکی،
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : barrenness
✅️ صفت ( adjective ) : barren
✅️ قید ( adverb ) : barrenly

بپرس