barred

/ˈbɑːrd//bɑːd/

معنی: مسدود، بسته
معانی دیگر: نرده دار، ممنوع، قدغن، محروم، راه راه، نواردار، دارای نوارهای موازی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: protected with bars, as a window.

(2) تعریف: prohibited or excluded.

- barred from practicing medicine
[ترجمه گوگل] محروم از طبابت
[ترجمه ترگمان] از تمرین پزشکی منع شده بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: marked by dark crosswise stripes, as the feathers of a grouse or other bird.

جمله های نمونه

1. barred windows
پنجره های نرده دار

2. they barred the way
راه را سد کردند.

3. he was barred from attending the meeting
او را به جلسه راه ندادند،از حضور او در جلسه جلوگیری کردند.

4. he was barred from britain
ورود او را به انگلیس ممنوع کردند.

5. no holds barred
(عامیانه) بی قاعده و قانون،بی حد و حصر،بدون محدودیت

6. farmers, each carrying a cudgel, barred our way
کشاورزانی که هریک چماقی در دست داشتند راه را بر ما بستند.

7. The house has been barred and bolted to prevent re-entry.
[ترجمه گوگل]خانه برای جلوگیری از ورود مجدد مسدود و پیچ و مهره شده است
[ترجمه ترگمان]خانه مسدود شده است و چفت شده است تا از ورود مجدد جلوگیری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has been barred from practicing medicine.
[ترجمه گوگل]او از طبابت منع شده است
[ترجمه ترگمان]او از طبابت ممنوع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They barred the reporters out of the courtroom.
[ترجمه گوگل]آنها خبرنگاران را از دادگاه منع کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها خبرنگاران را از سالن دادگاه دور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She ran back, but Francis barred her way .
[ترجمه گوگل]او به عقب دوید، اما فرانسیس راه او را مسدود کرد
[ترجمه ترگمان]او دوید، اما فرانسوا راه او را سد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It seems there are no holds barred when it comes to making a profit.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد هیچ محدودیتی برای کسب سود وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که هیچ محدودیتی برای کسب سود وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Reporters were barred from the courtroom.
[ترجمه گوگل]خبرنگاران از حضور در دادگاه منع شدند
[ترجمه ترگمان]گزارشگران از دادگاه منع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They barred her entrance to the theatre.
[ترجمه گوگل]ورود او به تئاتر را ممنوع کردند
[ترجمه ترگمان]ورود او را به تئاتر ممنوع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He arrived home to find the door barred.
[ترجمه گوگل]او به خانه رسید و دید که در بسته است
[ترجمه ترگمان]به خانه آمد تا در را ببندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The defenders had closed and barred all the city gates.
[ترجمه گوگل]مدافعان تمام دروازه های شهر را بسته و مسدود کرده بودند
[ترجمه ترگمان]مدافعان تمام دروازه های شهر را بسته و بسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They seized his passport and barred him from leaving the country.
[ترجمه گوگل]پاسپورتش را گرفتند و از خروج از کشور منع کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها گذرنامه او را گرفتند و او را از ترک کشور منع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسدود (صفت)
closed, shut, barred

بسته (صفت)
solid, bound, connected, closed, shut, barred, frozen, pent

تخصصی

[حقوق] ممنوع از اقامه

انگلیسی به انگلیسی

• covered with bars; forbidden; striped
windows or doors that are barred have bars across them to prevent people from getting in or out.

پیشنهاد کاربران

در حقوق:مشمول مرور زمان شدن
خط خورده ( در گفتمان های چهارگانه لکان )
barred S ( سوژه خط خورده )

بپرس