barometer

/bəˈrɑːmətər//bəˈrɒmɪtə/

معنی: فشار سنج، هواسنج، میزان الهواء
معانی دیگر: هر چیزی که تغییر را نشان دهد، نمایشگر، شاخص، نمودار، فشار نگار، بارومتر، فشار سنج برای اندازه گیری فشارهوا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: barometric (adj.)
(1) تعریف: a meteorological instrument that measures atmospheric pressure, esp. used to predict weather changes.

(2) تعریف: anything that can be used to predict changes.

- Fluctuating currency exchange values are a barometer of the stock market.
[ترجمه amin sadeghpour] ارزش نوسان مبادلات ارزی ، معیاری برای بازار سهام هستند.
|
[ترجمه گوگل] نوسان ارزش مبادلات ارزی فشارسنج بازار سهام است
[ترجمه ترگمان] ارزش مبادله ارز Fluctuating، معیاری برای بازار سهام محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. aneroid barometer
بارومتر خشک

2. the stock market is a barometer of the economic conditions
بورس سهام معیاری برای سنجش وضع اقتصادی است.

3. The barometer has been steady for three days now.
[ترجمه گوگل]فشارسنج سه روز است که ثابت است
[ترجمه ترگمان] الان سه روز دیگه barometer ثابت مونده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This survey is considered to be a reliable barometer of public opinion.
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی به عنوان یک فشارسنج قابل اعتماد برای افکار عمومی در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]این تحقیق، یک معیار قابل اعتماد برای افکار عمومی محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Infant mortality is a reliable barometer of socio-economic conditions.
[ترجمه گوگل]مرگ و میر نوزادان یک فشارسنج قابل اعتماد برای شرایط اجتماعی-اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]مرگ و میر نوزادان، شاخصی مطمئن از شرایط اجتماعی - اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The arrow on the barometer was pointing to'stormy ".
[ترجمه گوگل]فلش روی فشارسنج به "طوفانی" اشاره می کرد
[ترجمه ترگمان]تیری که در فشارسنج نشان داده بود به سوی \"طوفانی\" اشاره داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Infant mortality is a highly sensitive barometer of socio - economic conditions.
[ترجمه گوگل]مرگ و میر نوزادان فشارسنج بسیار حساس شرایط اجتماعی - اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]مرگ و میر نوزادان، شاخصی بسیار حساس از شرایط اجتماعی - اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He tapped the barometer and noted where the needle was pointing.
[ترجمه گوگل]او فشارسنج را زد و متوجه شد که سوزن به کجا اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]او به the زد و متوجه شد که عقربه دارد به نقطه ای اشاره می کند که عقربه دارد به آن اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The barometer marked a continuing fall in atmospheric pressure.
[ترجمه گوگل]فشارسنج کاهش مداوم فشار اتمسفر را نشان داد
[ترجمه ترگمان]The افت فشار اتمسفر را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The arrow on the barometer was pointing to "Stormy".
[ترجمه گوگل]فلش روی فشارسنج به "طوفانی" اشاره می کرد
[ترجمه ترگمان]پیکان در سنج به \"Stormy\" اشاره داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But if the past is any barometer, her image may shift with the issues of the moment.
[ترجمه گوگل]اما اگر گذشته یک فشارسنج باشد، ممکن است تصویر او با مسائل لحظه تغییر کند
[ترجمه ترگمان]اما اگر گذشته any باشد، تصویر او ممکن است با مسائل لحظه تغییر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The barometer had dropped like a plumb weight.
[ترجمه گوگل]فشارسنج مثل یک وزنه پایین آمده بود
[ترجمه ترگمان]barometer بیش از حد وزن کم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Royal portraiture appears to be a barometer of the state of the art.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد پرتره سلطنتی یک فشارسنج از وضعیت هنر باشد
[ترجمه ترگمان]پرتره سلطنتی به نظر می رسد که شاخصی از وضعیت هنر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Applications for building permits are a barometer of future construction activity.
[ترجمه گوگل]درخواست برای مجوزهای ساختمانی فشارسنج فعالیت های ساخت و ساز آینده است
[ترجمه ترگمان]تقاضا برای مجوزهای ساختمان، شاخصی برای فعالیت های ساخت آتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The barometer was down to twenty eight.
[ترجمه گوگل]فشارسنج به بیست و هشت رسیده بود
[ترجمه ترگمان]The تا بیست و هشت سالگی پایین آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فشار سنج (اسم)
barometer, manometer, piezometer, pressure indicator

هواسنج (اسم)
barometer

میزان الهواء (اسم)
barometer

تخصصی

[شیمی] 1- فشار نگار، هواسنج، بارومتر 2- هر چیزى که تغییر را نشان دهد، نمایشگر، شاخص، نمودار
[عمران و معماری] بارومتر - فشار سنج
[برق و الکترونیک] جو سنج وسیله ای که فشار جو را انازه می گیرد . دو نمونه ی متداول آن عبارت اند از جو سنج فلزی و جو سنج جیوه ای .
[مهندسی گاز] هواسنج، فشارسنج
[زمین شناسی] فشار سنج، بارومتر اسبابی که برای اندازه گیری فشار جوی بکار برده می شود. ساده ترین شکل آن، فشار سنج جیوه ای است
[نساجی] فشارسنج - هواسنج
[آب و خاک] فشارسنج

انگلیسی به انگلیسی

• instrument for measuring atmospheric pressure and weather changes
a barometer is an instrument that measures air pressure and so shows when the weather is changing.
you can also use barometer to refer to something that indicates the way in which a particular situation is likely to develop.

پیشنهاد کاربران

سنگ محک
فشارسنج
1 -
something that is a sign of how a particular situation is developing, or how people's opinions on a particular matter are changing
چیزی که نشانه ای از چگونگی پیشرفت یک موقعیت خاص است، یا اینکه چگونه نظرات مردم در مورد یک موضوع خاص در حال تغییر است
...
[مشاهده متن کامل]

( مجازاً ) سنجه، معیار، میزان
The Philippine Stock Exchange composite index is a group of 30 companies that is the market's main barometer.
The sales of this retail chain are seen as a barometer for consumer confidence across the country.
The UN general assembly resolution calling for a humanitarian ceasefire is largely symbolic, but serves as an important barometer of world opinion.
2 -
a device that measures air pressure and shows when the weather is likely to change
دستگاهی که فشار هوا را اندازه گیری می کند و نشان می دهد چه زمانی احتمال تغییر آب و هوا وجود دارد
فشارسنج

barometer
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/barometer
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : bar/o/meter ✅ تلفظ واژه: ba - ROM - e - ter ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: فشارسنج: وسیله ی اندازه گیری فشار ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : -
✅ توضیح و تفسیر انگلیسی: instrument for measuring pressure
[پزشکی] فشارسنج: وسیله ی اندازه گیری فشار
سنجشگر
( مجازاً ) سنجه، معیار، میزان
برای اندازه گیری فشار هوا استفاده می شود
barometer ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: فشارسنج هوا
تعریف: ابزاری برای اندازه‏گیری فشار جوّ|||متـ . فشارسنج 1
دستگاه سنجش
شاخص و معیار که حاوی نمودارهای نشان دهنده تغییرات در یک بازه زمانی است
شاخص
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس