barnstorm

/ˈbɑːrnˌstɔːrm//ˈbɑːnstɔːm/

معنی: مسافرت کردن
معانی دیگر: (سخنرانان و دسته های هنری سیار) از جایی به جایی رفتن، شهر به شهر رفتن، بلوک گردی کردن، مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: barnstorms, barnstorming, barnstormed
(1) تعریف: to travel through rural areas giving performances, political speeches, exhibition contests, or the like.

(2) تعریف: to perform acts of stunt flying with a small plane, usu. at rural carnivals or fairs.
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: barnstormer (n.)
• : تعریف: to travel through (a rural area) while barnstorming.

جمله های نمونه

1. He plans to barnstorm across the state to generate public support.
[ترجمه گوگل]او قصد دارد برای ایجاد حمایت عمومی در سراسر ایالت طوفان کند
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد تا در سراسر کشور برای ایجاد حمایت عمومی تلاش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He barnstormed across the nation, rallying the people to the cause.
[ترجمه گوگل]او در سراسر کشور طوفان کرد و مردم را به سوی آرمان جمع کرد
[ترجمه ترگمان]اون از کشور خارج شد و مردم رو برای هدف جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The England striker is having a barnstorming season.
[ترجمه گوگل]مهاجم انگلیسی فصل طوفانی را پشت سر می گذارد
[ترجمه ترگمان]مهاجم انگلستان در حال گذراندن یک فصل barnstorming است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The president travels thousands of miles as he barnstorms the country.
[ترجمه گوگل]رئیس‌جمهور هزاران مایل را طی می‌کند، زیرا در کشور طوفان می‌کند
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور هزاران مایل را در حالی که به کشور سفر می کند، طی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Stephenson drew huge, rabid crowds on his barnstorming tours of the Indiana countryside.
[ترجمه گوگل]استفنسون در تورهای طوفانی خود در حومه ایندیانا، جمعیت عظیم و خشمگینی را به سوی خود کشاند
[ترجمه ترگمان]استیفنسون، جمعیت بزرگ و متعصب را در تورهای barnstorming در حومه شهر ایندیانا کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was a barnstorming performance.
[ترجمه گوگل]این یک اجرای طوفانی بود
[ترجمه ترگمان]این یک عملکرد عالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Conference watchers say his barnstorming oratory's been sorely missed.
[ترجمه گوگل]ناظران کنفرانس می گویند که سخنرانی طوفانی او به شدت از دست رفته است
[ترجمه ترگمان]ناظران کنفرانس می گویند که سخنرانی barnstorming به شدت از دست رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Gray, a barnstorming centre-forward in his day, is equally fearless as a commentator.
[ترجمه گوگل]گری، یک مهاجم وسط طوفان در زمان خود، به همان اندازه یک مفسر بی باک است
[ترجمه ترگمان]\"گری\"، که یک مرکز barnstorming در روز او می باشد، به همان اندازه از یک مفسر نترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If they are right, then Clinton, barnstorming to the end and almost hoarse, should do it.
[ترجمه گوگل]اگر حق با آنهاست، پس کلینتون که تا آخر طوفان می کند و تقریباً خشن است، باید این کار را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]اگر حق با آن ها باشد، آنگاه کلینتون، barnstorming تا پایان و تقریبا خشن، باید این کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Take, for example, my own barnstorming introduction to lightweight aviation from a hollow in the Mendips called Velvet Bottom.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، مقدمه طوفان بار من در مورد هوانوردی سبک وزن را از یک گودال در مندیپس به نام Velvet Bottom در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]برای مثال، من معرفی own را با هوانوردی سبک از حفره ای در the به نام Velvet پایین در نظر می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He goes barnstorming, first on a shoestring.
[ترجمه گوگل]او ابتدا با یک بند کفش به طوفان انبار می رود
[ترجمه ترگمان]، اون میره خونه، اولش توی یه شبانه روزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. McKinley, the first presidential candidate to barnstorm across the nation, backed the gold standard against his Democratic opponent's proposal that it should be joined by silver in a fixed ratio.
[ترجمه گوگل]مک کینلی، اولین کاندیدای ریاست جمهوری که در سراسر کشور طوفان کرد، از استاندارد طلا در برابر پیشنهاد رقیب دموکرات خود مبنی بر پیوستن نقره با نسبت ثابت حمایت کرد
[ترجمه ترگمان]\"مک کینلی\"، اولین کاندید ریاست جمهوری در سراسر کشور، از استاندارد طلا در برابر پیشنهاد حزب دموکرات اش حمایت کرد که باید با ضریب ثابت به آن اضافه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Under the new thinking, astronauts could barnstorm or circle the moon, Mars and Mars' twin moons, deploying probes to do their rock-collecting and experiments for them.
[ترجمه گوگل]بر اساس این تفکر جدید، فضانوردان می‌توانند دور ماه، ماه‌های دوقلوی مریخ و مریخ طوفان کرده یا دور آن بچرخند و کاوشگرهایی را برای جمع‌آوری سنگ و آزمایش‌های خود برای آنها به کار گیرند
[ترجمه ترگمان]به موجب این تفکر جدید، فضانوردان می توانستند ماه، مریخ و مریخ دو ماه را دور هم جمع کنند و محل جمع آوری و آزمایش خود را برای آن ها به کار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hillsborough is a great stadium to be in when it's almost full and you've got a barnstorming derby to watch.
[ترجمه گوگل]هیلزبورو استادیوم بسیار خوبی است برای حضور در زمانی که تقریباً پر است و دربی طوفانی را برای تماشا دارید
[ترجمه ترگمان]Hillsborough یک استادیوم بزرگ است که در آن زمان تقریبا پر است و یک دربی اسکیت است که باید تماشا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسافرت کردن (فعل)
travel, barnstorm, commute

انگلیسی به انگلیسی

• visit rural towns
if a politician barnstorms a country, he or she travels to a lot of towns in order to make speeches as part of a campaign.

پیشنهاد کاربران

بپرس