barmy

/ˈbɑːrmi//ˈbɑːmi/

معنی: مخمر، خمیرمایهای
معانی دیگر: (در مورد آب جو و مشروب در حال تخمیر) بوزکی، کف آلود، پرکف، احمق

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: barmier, barmiest
(1) تعریف: containing, resembling, or full of barm; yeasty, foamy, or frothy.

- He held a mug of barmy beer.
[ترجمه گوگل] او یک لیوان آبجو در دست داشت
[ترجمه ترگمان] اون یه لیوان آبجو مسخره گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (chiefly British; informal) a bit crazy; nuts.

- If I have to stay in this house one more minute, I'll go barmy.
[ترجمه گوگل] اگر مجبور باشم یک دقیقه بیشتر در این خانه بمانم، برمی گردم
[ترجمه ترگمان] اگه مجبور باشم یه دقیقه دیگه تو این خونه بمونم، یه احمق میشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Not another one of her barmy ideas!
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از ایده های بد او نیست!
[ترجمه ترگمان]! یکی دیگه از ایده های ideas - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The music is driving me barmy.
[ترجمه گوگل]موسیقی حالم را بد می کند
[ترجمه ترگمان]موسیقی مرا دیوانه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That's a barmy idea.
[ترجمه گوگل]این یک ایده بد است
[ترجمه ترگمان]فکر احمقانه آیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She obviously thought he was barmy.
[ترجمه گوگل]او مشخصاً فکر می کرد که او مردی است
[ترجمه ترگمان]اون مشخصا فکر می کرد که اون barmy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Barmy anyway, which is what I understand you to mean.
[ترجمه گوگل]به هر حال بارمی، این همان چیزی است که منظور شما را درک می کنم
[ترجمه ترگمان]به هر حال، این چیزیه که من درک می کنم منظورت چیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's barmy as a bedbug.
[ترجمه گوگل]او مثل یک ساس خونسرد است
[ترجمه ترگمان]او مثل یک بچه خوابیده، احمق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The kid must be barmy on the crumpet; he's brought us soy sauce for wine.
[ترجمه گوگل]بچه باید بر روی کرامپت بچسبد او برای ما سس سویا برای شراب آورده است
[ترجمه ترگمان]بچه باید روی کیک گیر کرده باشه اون برای ما سس سویا آورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Potted stink: Indoor and potted if use barmy solution to make fertilizer, can send out a stink, the stink in putting orange peel into fertilizer fluid can be eliminated.
[ترجمه گوگل]بوی بد گلدانی: در داخل خانه و گلدان در صورت استفاده از محلول برمی برای تهیه کود، می تواند باعث ایجاد بوی بد شود، بوی بد در قرار دادن پوست پرتقال در مایع کود را می توان از بین برد
[ترجمه ترگمان]Potted متعفن: اگر از محلول barmy برای ساختن کودهای شیمیایی استفاده کنید، می تواند یک بوی بد را از بین ببرد، بوی گند در داخل کردن پوست پرتقال به مایع کود شیمیایی را می توان از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It sounds barmy, but the weird thing is that it seems to work.
[ترجمه گوگل]بد به نظر می رسد، اما چیز عجیب این است که به نظر می رسد کار می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر عجیب میاد، اما چیز عجیب اینه که به نظر میرسه جواب میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bill used to say I was barmy, and that would really get to me.
[ترجمه گوگل]بیل می‌گفت که من یک تنبل هستم، و این واقعاً برایم جالب بود
[ترجمه ترگمان]، \"بیل\" می گفت من یه آدم barmy و این واقعا به ذهنم میرسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But barmy carbohydrate appears in starch and candy, include those consist in food to counteract the starch in be being added into treatment food and candy.
[ترجمه گوگل]اما کربوهیدرات بارمی در نشاسته و آب نبات ظاهر می شود، شامل آنهایی است که در غذا برای مقابله با نشاسته در اضافه شدن به غذا و آب نبات تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]اما barmy کربوهیدرات در نشاسته و شکلات ظاهر می شود و شامل غذاهایی می شود که برای مقابله با نشاسته به منظور مقابله با مواد غذایی و شکلات به آن ها اضافه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The winds of Pandemonium'll a body barmy if he stays too long.
[ترجمه گوگل]بادهای پاندمونیوم اگر بیش از حد طولانی بمانند، بدن را بد می کند
[ترجمه ترگمان]اگر زیاد اینجا بمونه، بادها یه body
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Edible health food: Yoghurt and barmy milk can activation digest must material, conduce to improvement alvine path is microbial system, prevent abdominal apophysis thereby.
[ترجمه گوگل]غذای سالم خوراکی: ماست و شیر بارمی می توانند مواد هضم را فعال کنند، باعث بهبود مسیر آلوین سیستم میکروبی می شوند، در نتیجه از آپوفیز شکمی جلوگیری می کنند
[ترجمه ترگمان]غذای بهداشتی خوردنی: Yoghurt و barmy می توانند مواد هضم کنند، منجر به بهبود مسیر alvine شده، سیستم میکروبی است، و از این رو از apophysis شکمی جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This policy is absolutely barmy.
[ترجمه فاطمه خزان شندی] این سیاست کاملا احمقانه است.
|
[ترجمه گوگل]این سیاست کاملاً زشت است
[ترجمه ترگمان]این سیاست کاملا barmy است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخمر (صفت)
barmy, zymogenic

خمیر مایه ای (صفت)
barmy

انگلیسی به انگلیسی

• foamy, containing barm; crazy, daft; odd, queer (slang)
someone or something that is barmy is slightly mad or foolish; an informal word.

پیشنهاد کاربران

Barmy /ˈbɑrmi/ ( adj - mier, - miest, slang ) – meaning:
1. eccentric or foolish.
عجیب غریب یا ابلهانه؛ سفیهانه؛ بی خردانه؛ کودنوار؛ نابخردانه؛ گاگول طوری
Example 1: 👇
It sounds barmy, but the weird thing is that it seems to work.
...
[مشاهده متن کامل]

به نظر ابلهانه می رسد، اما چیز عجیب این است که ظاهراً کار می کند.
Example 2: 👇
This is a barmy decision.
این یک تصمیم بی خردانه است.
Example 3: 👇
This policy is absolutely barmy.
این سیاست و روش نابخردانه است.
2. ( British informal ) mad; crazy.
احمق؛ کودن؛ دیوانه؛ دَبَنگ؛ خنگول؛ چُلمَن؛ پخمه؛ کم عقل؛ کانا
Example 1: 👇
Jane obviously thought John was barmy.
جِین آشکارا فکر می کرد که جان یک احمق است.
Example 2: 👇
He must be barmy; he's brought us soy sauce for wine.
اون باید کودن باشه. بجای شراب برای ما سس سویا آورده.
Example 3: 👇
GILES. What is all this? Mollie, you must be crazy. Perfectly prepared to shut yourself up in the kitchen with a homicidal maniac.
MOLLIE. He isn’t.
GILES. You’ve only got to look at him to see he’s barmy.
MOLLIE: He isn’t. He’s just unhappy. I tell you, Giles, he isn’t dangerous.
* The Mousetrap - a play by Agatha Christie
جایلز: مسئله چیه؟ مولی، تو باید دیوونه باشی. به بهترین شکل ممکن، خودت رو آماده برای حبس در آشپزخانه با یک دیوانه قاتل کردی.
مولی: اون احمق نیست.
گیلس: تو فقط باید بهش نگاه کنی تا ببینی که دیوانه است.
مولی: اینطور نیست. اون فقط ناراحته. دارم بهت میگم، جایلز، اون خطرناک نیست.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #تله موش، # اثر آگاتا کریستی

barmy
منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/barmy
احمقانه

بپرس