bantering

جمله های نمونه

1. a bantering tone of voice
لحن شوخی آمیز

2. The students enjoyed their teacher's bantering them about their mistakes.
[ترجمه حمیدرضا زارع اصل] دانشجویان از اینکه استادشان درباره اشتباه هایشان سربه سرشان می گذاشت کیف می کردند.
|
[ترجمه گوگل]دانش‌آموزان از شوخی‌های معلمشان در مورد اشتباهاتشان لذت می‌بردند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان از teacher آن ها در مورد their لذت بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He stood around bantering with his colleagues.
[ترجمه گوگل]او در اطراف ایستاده بود و با همکارانش شوخی می کرد
[ترجمه ترگمان]با همکارانش در کنار او ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was a friendly, bantering tone in his voice.
[ترجمه گوگل]لحن دوستانه و شوخی در صدایش بود
[ترجمه ترگمان]لحنش دوستانه و دوستانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The teacher enjoys bantering with his pupils.
[ترجمه گوگل]معلم از شوخی با دانش آموزانش لذت می برد
[ترجمه ترگمان]معلم با شاگردان خود شوخی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I grew weary of his bantering style of conversation.
[ترجمه گوگل]از شیوه ی مسخره ی مکالمه اش خسته شدم
[ترجمه ترگمان]من از روش bantering او خسته شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The bantering between Mr and Mrs Kim-Soon must have been amusing.
[ترجمه گوگل]شوخی بین آقای و خانم کیم سون باید سرگرم کننده بوده باشد
[ترجمه ترگمان]شوخی بین آقا و خانم کیم خیلی زود باید سرگرم کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She manages her customers expertly, often through a bantering kind of flirtation, the chief idiom of the night.
[ترجمه گوگل]او مشتریان خود را ماهرانه مدیریت می کند، اغلب از طریق نوعی معاشقه شوخی، اصطلاح اصلی شب
[ترجمه ترگمان]او با مهارت خاصی مشتریان خود را به طور ماهرانه به کار می برد، اغلب با نوعی شوخی آمیخته به شوخی، زبان اصلی شب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sir James attempted to exchange light bantering talk, asking Corbett if he wanted to experience his hospitality once again.
[ترجمه گوگل]سر جیمز تلاش کرد تا صحبت‌های مسخره‌آمیز رد و بدل کند و از کوربت بپرسد که آیا می‌خواهد یک بار دیگر مهمان نوازی او را تجربه کند
[ترجمه ترگمان]سر جیمز سعی کرد با لحن شوخی آمیزی گفتگو را عوض کند و از او پرسید که آیا می خواهد بار دیگر از او پذیرایی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All this was said in a bantering tone.
[ترجمه گوگل]همه اینها با لحن شوخی گفته شد
[ترجمه ترگمان]همه این ها با لحن مزاح آمیز ادا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wang Ho-fu spoke with his usual bantering smile, which contrasted strongly with Sun Chi-jen's reticence and taciturnity.
[ترجمه گوگل]وانگ هو فو با لبخند شوخی همیشگی خود صحبت می کرد که به شدت با سکوت و کم حرفی سان چی جن در تضاد بود
[ترجمه ترگمان]وانگ هو با همان لبخند شیطنت آمیز همیشگی اش که به شدت با سکوت چی - jen و taciturnity تضاد داشت صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They resented his bantering remarks because they thought he was being sarcastic.
[ترجمه گوگل]آنها از اظهارات شوخی او ناراحت بودند زیرا فکر می کردند که او به طعنه می پردازد
[ترجمه ترگمان]آن ها از سخنان طعنه آمیز او خشمگین بودند، زیرا فکر می کردند که او طعنه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But jokes and light bantering aside, the guards still took their jobs seriously.
[ترجمه گوگل]اما شوخی‌ها و شوخی‌های سبک را کنار بگذاریم، نگهبان‌ها همچنان کار خود را جدی می‌گرفتند
[ترجمه ترگمان]اما شوخی و شوخی، نگهبانان هنوز شغل خود را جدی گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But jokes and bantering aside, the guards still took their jobs seriously.
[ترجمه گوگل]اما به کنار شوخی و شوخی، نگهبانان همچنان کار خود را جدی می گرفتند
[ترجمه ترگمان]اما با شوخی آمیخته به شوخی، نگهبانان هنوز کارشان را جدی می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But there are a lot of bantering works in the poems of Su Dongpo.
[ترجمه گوگل]اما در اشعار سو دونگپو آثار شوخی زیاد است
[ترجمه ترگمان]اما کاره ای تمسخرآمیزی در اشعار سو Dongpo وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• teasing, joking, jesting

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : banter
✅️ اسم ( noun ) : banter
✅️ صفت ( adjective ) : bantering
✅️ قید ( adverb ) : banteringly
خوشمزه، بانمک

بپرس