bank upon

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
- حساب کردن روی چیزی/کسی
- متکی بودن به
- امید داشتن به
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( اصلی – کاربردی ) :**
به معنای اعتماد یا اتکا کردن به چیزی/کسی برای رسیدن به نتیجه یا موفقیت.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: *You can bank upon his support. *
می توانی روی حمایت او حساب کنی.
2. ** ( اجتماعی – استعاری ) :**
برای اشاره به وضعیتی که فرد یا سازمان به چیزی به عنوان تضمین یا پشتوانه نگاه می کند.
مثال: *They banked upon the new policy to solve the crisis. *
آن ها روی سیاست جدید حساب باز کردند تا بحران را حل کنند.
- - -
🔸 مترادف ها:
rely on – depend on – count on – trust in – lean on
- - -
- در انگلیسی رسمی، *bank upon* کمی قدیمی تر و ادبی تر از *bank on* است.