bangladeshi

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to Bangladesh or its people, culture, or the like.
اسم ( noun )
حالات: Bangladeshis
• : تعریف: a native or citizen of Bangladesh, or a descendant thereof.

جمله های نمونه

1. While 94 percent of Bangladeshi children are immunized with DPT vaccine, only 66 percent of Indian children are.
[ترجمه گوگل]در حالی که 94 درصد از کودکان بنگلادشی با واکسن DPT واکسینه شده اند، تنها 66 درصد از کودکان هندی این واکسن را دارند
[ترجمه ترگمان]در حالی که ۹۴ درصد از کودکان بنگلادش در واکسن DPT ایمن هستند، تنها ۶۶ درصد از کودکان هندی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Bangladeshi government increased the official death toll to more than 24 - hundred on Monday.
[ترجمه گوگل]دولت بنگلادش روز دوشنبه تعداد رسمی کشته شدگان را به بیش از 24 تا صد نفر رساند
[ترجمه ترگمان]دولت بنگلادش آمار رسمی تلفات را به بیش از ۲۴ هزار نفر در روز دوشنبه افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bangladeshi woman dries cakes of cow manure which she sells as her livelihood near the Buriganga river in Dhaka December 200
[ترجمه گوگل]زن بنگلادشی کیک های کود گاوی را که برای امرار معاش می فروشد در نزدیکی رودخانه بوریگانگا در داکا در دسامبر 200 خشک می کند
[ترجمه ترگمان]زن بنگلادش در روز ۲۰۰ دسامبر کیک های کوچک مدفوع گاو را که در نزدیکی رودخانه Buriganga در داکا می فروشد، خشک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Bangladeshi government says paramilitary guards in Dhaka have surrendered after a two - day mutiny.
[ترجمه گوگل]دولت بنگلادش می گوید که گاردهای شبه نظامی در داکا پس از یک شورش دو روزه تسلیم شده اند
[ترجمه ترگمان]دولت بنگلادش می گوید که نیروهای شبه نظامی در داکا پس از دو روز شورش تسلیم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bangladeshi women's rights activist Sultana Kamal says the country's domestic violence law can not make much of an impact unless attitudes also evolve.
[ترجمه گوگل]سلطانا کمال، فعال حقوق زنان بنگلادشی، می گوید که قانون خشونت خانگی این کشور نمی تواند تأثیر زیادی بگذارد مگر اینکه نگرش ها نیز تغییر کند
[ترجمه ترگمان]Sultana کمال، فعال حقوق زنان بنگلادش، می گوید که قانون خشونت خانوادگی این کشور نمی تواند تاثیر زیادی بگذارد مگر این که نگرش ها نیز تحول یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bangladeshi firefighters and citizens tried to extinguish a fire in the capital, Dhaka.
[ترجمه گوگل]آتش نشانان و شهروندان بنگلادشی تلاش کردند تا آتش سوزی در داکا، پایتخت این کشور را خاموش کنند
[ترجمه ترگمان]آتش نشانان و شهروندان بنگلادش تلاش کردند تا آتشی را در پایتخت داکا خاموش کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bangladeshi Muslim immigrants living in the northern port city of Thessaloniki in Greece, offer Eid al-Adha prayers on November 20
[ترجمه گوگل]مهاجران مسلمان بنگلادشی ساکن شهر بندری تسالونیکی یونان در 20 نوامبر نماز عید قربان را اقامه می کنند
[ترجمه ترگمان]مهاجران مسلمان بنگلادش که در شهر تسالونیکی در یونان زندگی می کنند، در روز ۲۰ نوامبر نماز عید قربان را برگزار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Indian, Pakistani, Chinese, Black Caribbean, Black African, Bangladeshi and mixed ethnic are major minorities making 3%.
[ترجمه گوگل]هندی، پاکستانی، چینی، سیاه‌پوستان کارائیب، سیاه‌پوستان آفریقایی، بنگلادشی و نژادهای مختلط اقلیت‌های اصلی هستند که 3 درصد را تشکیل می‌دهند
[ترجمه ترگمان]هند، پاکستان، چین، سیاه کاراییب، آفریقای سیاه، بنگلادش و نژاده ای مختلط، اقلیت های عمده را ۳ درصد تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cambodian textile exports have been hit harder than Bangladeshi ones.
[ترجمه گوگل]صادرات نساجی کامبوج بیشتر از صادرات بنگلادش آسیب دیده است
[ترجمه ترگمان]صادرات منسوجات Cambodian سخت تر از بنگلادش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Every year, Bangladeshi government takes strong measures to stop cheating and carries out a massive media campaign to forewarn students through print and television.
[ترجمه گوگل]هر ساله، دولت بنگلادش اقدامات جدی برای جلوگیری از تقلب انجام می دهد و یک کمپین رسانه ای گسترده برای هشدار دادن به دانش آموزان از طریق چاپ و تلویزیون انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]هر ساله، دولت بنگلادش اقدامات شدیدی را برای متوقف کردن تقلب و انجام یک فعالیت رسانه ای گسترده برای forewarn دانش آموزان از طریق چاپ و تلویزیون انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Two Bangladeshi athletes also vanished last year and a runner from Gabon the same in 200
[ترجمه گوگل]دو ورزشکار بنگلادشی نیز سال گذشته ناپدید شدند و یک دونده از گابن نیز در سال 200 ناپدید شدند
[ترجمه ترگمان]دو ورزش کار بنگلادشی در سال گذشته نیز ناپدید شدند و یکی از بازیکنان تیم گابن نیز در سال ۲۰۰ به همین ترتیب ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A Bangladeshi woman gathers flower garlands on a roadside stall in Dhaka.
[ترجمه گوگل]یک زن بنگلادشی در یک غرفه کنار جاده ای در داکا حلقه های گل جمع می کند
[ترجمه ترگمان]یک زن بنگلادشی در یک غرفه کنار جاده در داکا تاج گل را جمع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The founder of the Bangladeshi micro-lending institution the Grameen Bank, Muhammad Yunus, has resigned as its head after a row with the government.
[ترجمه گوگل]محمد یونس، بنیانگذار مؤسسه وام‌دهی خرد بنگلادشی، «بانک گرامین»، پس از اختلاف با دولت، از ریاست آن استعفا داد
[ترجمه ترگمان]بنیانگذار موسسه وام دهنده خرد بنگلادش، محمد یونس، پس از یک ردیف با دولت استعفا داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A Bangladeshi student of WSU came to pick me up.
[ترجمه گوگل]یک دانشجوی بنگلادشی دانشگاه WSU برای بردن من آمد
[ترجمه ترگمان]یه دانشجوی سال WSU اومد دنبالم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to bangladesh or its citizens
citizen of bangladesh; native of bangladesh

پیشنهاد کاربران