banging

جمله های نمونه

1. a train banging along down the valley
یک قطار راه آهن که تلق تلق کنان در سرازیری دره حرکت می کرد.

2. He is banging out the latest popular tunes.
[ترجمه گوگل]او در حال پخش آخرین آهنگ های محبوب است
[ترجمه ترگمان]او آخرین آهنگ های محبوب را به هم می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We could hear them banging about upstairs, moving things.
[ترجمه گوگل]می توانستیم صدای آنها را بشنویم که به طبقه بالا می کوبیدند و چیزهایی را حرکت می دادند
[ترجمه ترگمان]صدای آن ها را شنیدیم که از پله ها به طبقه بالا می رفتند و چیزهایی را حرکت می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tell him to stop banging about.
[ترجمه گوگل]به او بگویید دست از کوبیدن بردارد
[ترجمه ترگمان] بهش بگو دیگه در موردش حرفی نزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The robber stunned the guard by banging him on the head.
[ترجمه گوگل]سارق با ضربه زدن به سر نگهبان را مات و مبهوت کرد
[ترجمه ترگمان]راهزن با کوبیدن سر او را گیج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bob is playing the piano again, banging out the latest popular tunes.
[ترجمه گوگل]باب دوباره پیانو می نوازد و آخرین آهنگ های محبوب را به صدا در می آورد
[ترجمه ترگمان]باب دوباره پیانو می زند و آخرین آهنگ های محبوب را به هم می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was banging on the door with his fist.
[ترجمه گوگل]با مشت به در می کوبید
[ترجمه ترگمان]با مشت به در می کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The baby was banging the table with his spoon.
[ترجمه گوگل]بچه با قاشقش روی میز می کوبد
[ترجمه ترگمان]بچه با قاشقش روی میز می کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We could hear the kids banging around upstairs.
[ترجمه گوگل]می‌توانستیم صدای بچه‌ها را در طبقه بالا بشنویم
[ترجمه ترگمان]می تونیم صدای بچه ها رو از طبقه بالا بشنویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Outside a door was banging in the wind.
[ترجمه گوگل]بیرون دری از باد می کوبید
[ترجمه ترگمان]بیرون دری در باد قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We could hear them banging about upstairs.
[ترجمه گوگل]صدای کوبیدن آنها در طبقه بالا را می شنیدیم
[ترجمه ترگمان]صدای برخورد آن ها در طبقه بالا به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's banging on about his trip to America all morning.
[ترجمه گوگل]او تمام صبح مشغول سفر به آمریکا است
[ترجمه ترگمان]اون کل صبح داره در مورد سفرش به آمریکا صحبت میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I ran out, banging the door behind me.
[ترجمه گوگل]دویدم بیرون و در را پشت سرم کوبیدم
[ترجمه ترگمان]بیرون دویدم و در را پشت سرم بستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She put the bottle on the table, banging it down hard. He started at the sound.
[ترجمه گوگل]بطری را روی میز گذاشت و آن را محکم به زمین کوبید با صدا شروع کرد
[ترجمه ترگمان]بطری را روی میز گذاشت و محکم آن را محکم کوبید از شنیدن صدا یکه خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She's really banging the drum for the new system.
[ترجمه گوگل]او واقعاً بر طبل سیستم جدید می کوبد
[ترجمه ترگمان]اون واقعا برای سیستم جدید طبل میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• slamming, booming, thumping

پیشنهاد کاربران

ضربه زدن شدید
مثلاً ضربۀ شدید به چشم سبب دیدن نور می شود
کوبیدن
به این مثال که برای آهنگ زیبای hall of fame است توجه کنید:
Yeah, you can be the greatest, you can be the best
You can be the King Kong bangin' on your chest
تو میتونی عالی باشی . تو میتونی بهترین بشی
تو میتونی مثل کینگ کونگ سینتو بکوبی
رابطه ی جنسی داشتن
When something/someone is extremely good/tasty/hot/sexy/etc. , anything great
عالی excellent

بپرس