🔸 معادل فارسی:
گیر افتادن با مدرک / مچ گیری کامل / گرفتن در حال ارتکاب جرم
در زبان محاوره ای:
با سند گرفتنش، مچشو گرفتن، دستش رو شد، قشنگ گیر افتاد
🔸 تعریف ها:
• ( حقوقی – غیررسمی ) :
... [مشاهده متن کامل]
وقتی کسی در حال ارتکاب جرم یا اشتباه گیر بیفته و مدرک واضحی علیه ش وجود داشته باشه
مثال: The police caught him bang to rights with the stolen goods.
�پلیس با جنس های دزدی مچشو گرفت—قشنگ گیر افتاد. �
• ( رفتاری – افشاگرانه ) :
وقتی کسی دروغ می گه یا کاری خلاف انجام می ده و حقیقتش رو می شه
مثال: She was bang to rights lying about her whereabouts.
�دروغ گفته بود کجا بوده، و دستش رو شد. �
🔸 مترادف ها:
caught red - handed – busted – exposed – nailed – found out – caught in the act
گیر افتادن با مدرک / مچ گیری کامل / گرفتن در حال ارتکاب جرم
در زبان محاوره ای:
با سند گرفتنش، مچشو گرفتن، دستش رو شد، قشنگ گیر افتاد
🔸 تعریف ها:
• ( حقوقی – غیررسمی ) :
... [مشاهده متن کامل]
وقتی کسی در حال ارتکاب جرم یا اشتباه گیر بیفته و مدرک واضحی علیه ش وجود داشته باشه
مثال: The police caught him bang to rights with the stolen goods.
�پلیس با جنس های دزدی مچشو گرفت—قشنگ گیر افتاد. �
• ( رفتاری – افشاگرانه ) :
وقتی کسی دروغ می گه یا کاری خلاف انجام می ده و حقیقتش رو می شه
مثال: She was bang to rights lying about her whereabouts.
�دروغ گفته بود کجا بوده، و دستش رو شد. �
🔸 مترادف ها:
جرم قابل اثبات