baneful

/ˈbeɪnfəl//ˈbeɪnfəl/

معنی: مضر، مهلک، موذی، زهر الود
معانی دیگر: مرگبار، ویرانگر، رنجبار، دردانگیز، زهرآگین، مصیبت آور، نکبت بار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: banefully (adv.), banefulness (n.)
• : تعریف: causing or leading to death, destruction, or ruin; harmful or deadly.
متضاد: beneficial
مشابه: destructive, evil, fatal, malign, malignant, poison

- The witch brewed a baneful concoction.
[ترجمه گوگل] جادوگر معجون بدی دم کرد
[ترجمه ترگمان] ساحره یک معجون را درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. baneful love
عشق نکبت بار

2. a baneful influence
اثر زیانبار

3. Lower share prices have baneful effect for companies too.
[ترجمه گوگل]کاهش قیمت سهام برای شرکت ها نیز تأثیرات بدی دارد
[ترجمه ترگمان]قیمت های سهام پایین تر نیز دارای تاثیر baneful برای شرکت ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Baneful effects of their foreign policy.
[ترجمه گوگل]اثرات ناگوار سیاست خارجی آنها
[ترجمه ترگمان]تاثیرات منفی سیاست خارجی آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Waste gas emitted by cars has exerted a baneful influence on natural environment.
[ترجمه گوگل]گازهای زائد منتشر شده از خودروها تأثیر بدی بر محیط طبیعی داشته است
[ترجمه ترگمان]گاز فاضلاب که توسط ماشین ها ساطع می شود تاثیر baneful بر محیط طبیعی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His baneful influence was feared by all.
[ترجمه گوگل]همه از نفوذ شوم او می ترسیدند
[ترجمه ترگمان]موذی او از همه چیز می ترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective : To investigate drinking condition and baneful degree of Mang people.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی وضعیت آشامیدنی و درجه شوم افراد مانگ
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی وضعیت نوشیدن و درجه baneful افراد Mang
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Use of seal oil filling risers can protect worker from inhaling baneful gases and prevent occupational diseases. It is also helpful to prevent forming of explosive gases at low pressure.
[ترجمه گوگل]استفاده از بالابرهای پرکننده روغن مهر و موم می تواند کارگران را از استنشاق گازهای شوم محافظت کند و از بیماری های شغلی جلوگیری کند همچنین برای جلوگیری از تشکیل گازهای انفجاری در فشار کم مفید است
[ترجمه ترگمان]استفاده از seal پر کننده روغن seal می تواند از کارگران در برابر تنفس گازهای baneful محافظت کند و از بیماری های شغلی جلوگیری کند هم چنین برای جلوگیری از تشکیل گازهای انفجاری با فشار پایین مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is, however, in America itself that Haditha may have its biggest arguably most baneful impact.
[ترجمه گوگل]با این حال، در خود آمریکا است که حدیثه ممکن است بزرگترین تأثیر مخرب خود را داشته باشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، این کشور در خود آمریکا ممکن است بزرگ ترین تاثیر ترین تاثیر را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We shall encounter this notion throughout American history and note its baneful effects.
[ترجمه گوگل]ما در طول تاریخ آمریکا با این مفهوم روبرو خواهیم شد و به اثرات شوم آن توجه خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما با این مفهوم در طول تاریخ آمریکا روبرو خواهیم شد و تاثیرات baneful آن را یادداشت خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مضر (صفت)
bad, adverse, obnoxious, evil, harmful, detrimental, noxious, damaging, pernicious, inimical, malefic, tortious, baneful, hurtful, pestiferous, nocuous, injurious, derogatory, noisome, unwholesome, inadvisable, impairing, insanitary, nocent

مهلک (صفت)
noxious, disastrous, fatal, deadly, mortal, pernicious, baneful, lethal, feral, deathly, pestilent

موذی (صفت)
mischievous, shrewd, cunning, harmful, noxious, sly, malefic, baneful, insidious, hurtful, snaky

زهر الود (صفت)
poison, baneful, venomous

انگلیسی به انگلیسی

• destructive, harmful

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Causing harm or destruction; harmful 💀
🔍 مترادف: Destructive
✅ مثال: The baneful effects of pollution are evident in the decline of biodiversity.
This term is used to describe something that is destructive or harmful, especially in a figurative sense. It implies that the object or situation is capable of causing great harm or bringing about negative consequences.
...
[مشاهده متن کامل]

چیزی که مخرب یا مضر است، به ویژه در معنای مجازی. دلالت بر این دارد که شیء یا موقعیت می تواند آسیب بزرگی به بار آورد یا پیامدهای منفی به همراه داشته باشد.
مثال ها؛
“The baneful effects of pollution on the environment are becoming increasingly evident. ”
A person discussing the dangers of a certain substance might say, “Exposure to this chemical can have baneful effects on your health. ”
In a political context, someone might argue, “The baneful influence of money in politics is corrupting our democracy. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-poisonous/
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : bane
✅️ صفت ( adjective ) : baneful
✅️ قید ( adverb ) : banefully

بپرس