banality

/bəˈnæləti//bəˈnæləti/

معنی: ابتذال، پیش پا افتادگی
معانی دیگر: ابتذال، پیش پا افتادگی

جمله های نمونه

1. the banality of his questions
پیش پا افتادگی (ابتذال) پرسش های او

2. Have in the banality of the life how much solitary of you, I, there will be how much persist expectantly.
[ترجمه گوگل]در پیش پاافتادگی زندگی داشته باش که چقدر من تنهای تو، چقدر منتظر ماندن خواهم بود
[ترجمه ترگمان]در ابتذال زندگی این زندگی که چقدر solitary، من، در انتظار کسانی خواهم بود که expectantly ادامه داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is a mass-producer of banality.
[ترجمه گوگل]تولید انبوه ابتذال است
[ترجمه ترگمان]این یک تولید کننده جرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Discover beautiful metre from the banality of the intravenous drop.
[ترجمه گوگل]کشف متر زیبا از ابتذال قطره داخل وریدی
[ترجمه ترگمان]متر زیبایی را از the درون وریدی کشف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. White poplar, the creature far from banality merits all my eulogy.
[ترجمه گوگل]صنوبر سفید، موجودی به دور از ابتذال، شایستگی تمام ستایش من را دارد
[ترجمه ترگمان]poplar سفید، موجودی که از banality banality بود تمام eulogy را merits بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Its superficiality and banality could be interpreted as a critique of shopping.
[ترجمه گوگل]سطحی بودن و پیش پا افتاده بودن آن را می توان به عنوان نقد خرید تعبیر کرد
[ترجمه ترگمان]superficiality و banality می تواند به عنوان نقد خرید تفسیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Frequently banality is the better parts of valor.
[ترجمه گوگل]اغلب پیش پاافتادگی بهترین بخش شجاعت است
[ترجمه ترگمان]اغلب اوقات، \"banality\"، \"قسمت های بهتر دلاوری\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's a banality, but you don't possess art, it possesses you.
[ترجمه گوگل]این یک امر پیش پا افتاده است، اما شما صاحب هنر نیستید، بلکه شما را تسخیر می کند
[ترجمه ترگمان]این یک banality است، اما تو هنر نداری، این تو را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Instead, they settlefor banality, sensationalism and gut prejudice.
[ترجمه گوگل]در عوض، آنها به ابتذال، هیجان گرایی و تعصب درونی رضایت می دهند
[ترجمه ترگمان]به جای آن، آن ها banality، sensationalism و prejudice را نادیده می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But ordinary person, die to all want banality to be a person rather, just, so of live like?
[ترجمه گوگل]اما آدم معمولی، مرگ برای همه می خواهند پیش پاافتادگی به یک فرد باشد، فقط، پس از زندگی مانند؟
[ترجمه ترگمان]اما یک انسان معمولی، به همه banality که دوست داشتن آدم معمولی بودن، می میرد، درست مثل زندگی کردن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When in Four Quartets he was concerned to state or develop a theme, he frequently relapsed into flatness or banality.
[ترجمه گوگل]زمانی که در چهار کوارتت می‌خواست موضوعی را بیان کند یا بسازد، بارها به یک مسطح یا پیش پاافتادگی عود می‌کرد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در چهار quartets مورد علاقه اش قرار می گرفت و یا موضوع را توسعه می داد، غالبا به flatness یا banality باز می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Every Underground movement that goes overground is devoured by banality.
[ترجمه گوگل]هر حرکت زیرزمینی که از فراز زمین عبور می کند، پیش پا افتاده است
[ترجمه ترگمان]هر حرکت زیرزمینی که از آن خارج می شود، by و باطل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was a difficult subject done well by a medium that often celebrates the banality and vulgarity of our culture.
[ترجمه گوگل]این موضوع دشواری بود که رسانه‌ای که اغلب پیش پاافتادگی و ابتذال فرهنگ ما را جشن می‌گیرد، به خوبی انجام می‌داد
[ترجمه ترگمان]این یک موضوع سخت است که به خوبی توسط یک رسانه انجام می شود که اغلب فرهنگ و ابتذال فرهنگ ما را جشن می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rather - for years - he had denied himself banality, as if disbelieving in the possibility of such physical transcendence.
[ترجمه گوگل]بلکه - برای سالها - او پیش پا افتاده بودن خود را انکار کرده بود، گویی به امکان چنین تعالی جسمانی باور نداشت
[ترجمه ترگمان]در عوض - سال ها بود که خود را انکار کرده بود، گویی امکان چنین تعالی فیزیکی را باور نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابتذال (اسم)
triviality, banality, platitude, triteness, truism, pedestrianism

پیش پا افتادگی (اسم)
triviality, banality, platitude, commonness

انگلیسی به انگلیسی

• commonality, state of being usual, normalcy

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: The condition of being unoriginal or boringly predictable 😕
🔍 مترادف: Clich�
✅ مثال: The film suffered from the banality of its predictable plot and characters.
پیش پا افتادگی ، حالت معمولی بودن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : banality
✅️ صفت ( adjective ) : banal
✅️ قید ( adverb ) : banally
ابتدایی، پیش پا افتاده، معمولی
مبتذل - معمولی -

بپرس