balsamic

/bɔːlˈsæmɪk//bɔːlˈsæmɪk/

معنی: وابسته به بلسان
معانی دیگر: وابسته به بلسان

جمله های نمونه

1. Add a dash of balsamic vinegar.
[ترجمه گوگل]کمی سرکه بالزامیک اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]یک لیوان سرکه balsamic را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Note: In this recipe, balsamic vinegar will add sweetness.
[ترجمه گوگل]نکته: در این دستور، سرکه بالزامیک شیرینی می بخشد
[ترجمه ترگمان]نکته: در این دستورالعمل، سرکه vinegar به شیرینی اضافه خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Finally it is blended with 10 year old Balsamic vinegar to give its distinctive dark, sweet, rich flavour.
[ترجمه گوگل]در نهایت با سرکه بالزامیک 10 ساله ترکیب می شود تا طعم متمایز تیره، شیرین و غنی آن را بدهد
[ترجمه ترگمان]در نهایت با سرکه balsamic ۱۰ ساله مخلوط می شود تا طعم تیره، شیرین و غنی آن را بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Olive oil and balsamic vinegar are about half the price you pay in Britain.
[ترجمه گوگل]روغن زیتون و سرکه بالزامیک تقریباً نصف قیمتی است که در بریتانیا می پردازید
[ترجمه ترگمان]روغن زیتون و سرکه balsamic حدود نیمی از بهایی است که شما در بریتانیا پرداخت می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Over the next 3 years the maturing Balsamic vinegar is carefully transferred from Mulberry to Chestnut to Juniper wood barrels.
[ترجمه گوگل]در طی 3 سال آینده، سرکه بالزامیک به دقت از توت به شاه بلوط به بشکه های چوبی ارس منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]طی ۳ سال آینده بلوغ balsamic vinegar با دقت از Mulberry گرفته تا Chestnut تا Juniper wood انتقال داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Balsamic vinegar: The tradition of this beloved sweet Italian vinegar deserves a full page unto itself.
[ترجمه گوگل]سرکه بالزامیک: سنت این سرکه شیرین ایتالیایی دوست داشتنی سزاوار یک صفحه کامل برای خود است
[ترجمه ترگمان]سرکه balsamic: سنت این سرکه محبوب ایتالیایی، سزاوار یک صفحه کامل برای خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A line of oils and balsamic vinegar is available in containers that dispense the product with a unique pumping action.
[ترجمه گوگل]خطی از روغن ها و سرکه بالزامیک در ظروف موجود است که محصول را با یک عمل پمپاژ منحصر به فرد عرضه می کند
[ترجمه ترگمان]یک خط روغن و سرکه balsamic در ظروف موجود است که محصول را با عمل پمپاژ منحصر به فرد رها می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Aroma: Balsamic scent, wild strawberry, redcurrant. Flavour: Good acidity, crispy tannins.
[ترجمه گوگل]رایحه: رایحه بالزامیک، توت فرنگی وحشی، توت قرمز طعم: اسیدیته خوب، تانن ترد
[ترجمه ترگمان]عطر عطر: بوی عطر آلود، توت فرنگی وحشی، redcurrant Flavour: اسیدیته خوب، ترد کننده ترد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Elegant aroma of oak, vanilla, spices and balsamic, giving a characteristic and harmonic bouquet.
[ترجمه گوگل]رایحه زیبای بلوط، وانیل، ادویه جات و بالزامیک، دسته گلی مشخص و هارمونیک می بخشد
[ترجمه ترگمان]عطر زیبا بلوط، وانیل، ادویه و balsamic، دادن یک دسته گل ویژه و هارمونیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Reduce the balsamic vinegar and veal gravy by half separately . Mix well and add rosemary.
[ترجمه گوگل]سرکه بالزامیک و سس گوساله را جداگانه به نصف کاهش دهید خوب مخلوط کنید و رزماری را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]سرکه balsamic و آبگوشت گوشت گوساله را به طور جداگانه کاهش دهید به خوبی مخلوط کنید و بوی رزماری را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Balsamic vinegar is aged in wood for at least 10 years and the flavour is wonderful.
[ترجمه گوگل]سرکه بالزامیک حداقل 10 سال در چوب کهنه می شود و طعم فوق العاده ای دارد
[ترجمه ترگمان]سرکه balsamic برای حداقل ۱۰ سال در چوب است و طعم آن عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then there is the heirloom tomato salad with baby spinach, a little white balsamic vinegar and feta cheese.
[ترجمه گوگل]سپس سالاد گوجه فرنگی ارثی با اسفناج بچه، کمی سرکه بالزامیک سفید و پنیر فتا است
[ترجمه ترگمان]سپس یک سالاد گوجه فرنگی با اسفناج، کمی سفید، سرکه سفید و پنیر فتا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In California, it might be marinated in olive oil and balsamic vinegar, grilled and served with salsa.
[ترجمه گوگل]در کالیفرنیا، ممکن است آن را در روغن زیتون و سرکه بالزامیک ترشی کرده، کبابی کرده و با سالسا سرو شود
[ترجمه ترگمان]در کالیفرنیا، ممکن است در روغن زیتون و سرکه balsamic، گریل شده و با سالسا سرو کار داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Salads, most of which are finished with good olive oil and balsamic vinegar, are well executed, too.
[ترجمه گوگل]سالادهایی که بیشتر آنها با روغن زیتون خوب و سرکه بالزامیک تمام می‌شوند، به خوبی اجرا می‌شوند
[ترجمه ترگمان]salads که بیشتر آن ها با روغن زیتون خوب و سرکه balsamic تمام می شوند نیز به خوبی اجرا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You know it's not good for you and you know you should really have some seared tuna in balsamic vinegar instead.
[ترجمه گوگل]می دانید که این برای شما خوب نیست و می دانید که باید به جای آن مقداری ماهی تن سرخ شده در سرکه بالزامیک بخورید
[ترجمه ترگمان]شما می دانید که این برای شما خوب نیست و شما هم می دانید که به جای آن باید تن ماهی خام در سرکه بالسامیک داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به بلسان (صفت)
balsamic

انگلیسی به انگلیسی

• of balsam, producing balsam; having the scent of balsam (aromatic resinous sap)

پیشنهاد کاربران

بپرس