1. That's a load of baloney if you ask me.
[ترجمه گوگل]اگر از من بپرسید این یک بار بالونی است
[ترجمه ترگمان]اگه از من بپرسی، این چرت و پرته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Don't give me that baloney!
3. This is the sort of self-serving, insincere baloney that gives good government a bad name.
[ترجمه گوگل]این نوعی بالونی غیرصادقانه و خودخواهانه است که به دولت خوب نام بدی می دهد
[ترجمه ترگمان]این نوعی of که به دولت خوبی می دهد و نام بدی به دولت می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Newman was either full of baloney or a solitary man being steamrolled by big business.
[ترجمه گوگل]نیومن یا پر از بالونی بود یا مردی انفرادی که توسط تجارت های بزرگ بخار می شد
[ترجمه ترگمان]Newman، پر از کالباس یا یک مرد منزوی بود که به کاره ای بزرگ اشتغال داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Don't try to baloney me.
6. "Baloney" is US slang for nonsense.
[ترجمه گوگل]"بالونی" عامیانه ایالات متحده برای مزخرفات است
[ترجمه ترگمان]\"Baloney\" اصطلاح عامیانه آمریکایی برای بی معنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. That's a load of baloney.
8. The proper theological term for that is Baloney.
[ترجمه گوگل]اصطلاح الهیاتی مناسب برای آن بالونی است
[ترجمه ترگمان]اصطلاح صحیح الهیات برای آن Baloney است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. That's baloney. I saw you take the money with my own eyes.
[ترجمه گوگل]این بالونی است دیدم با چشم خودم پول گرفتی
[ترجمه ترگمان] چرت و پرته من دیدم که تو با چشمای خودم این پول رو گرفتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Baloney is a word often used by politicians to describe the ideas of their opponents.
[ترجمه گوگل]Baloney کلمه ای است که اغلب توسط سیاستمداران برای توصیف ایده های مخالفان خود استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]Baloney واژه ای است که اغلب توسط سیاستمداران برای توصیف ایده های رقبای آن ها استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. There's so much fantasy and baloney being spread at the present time.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر فانتزی و بالونی زیادی در حال پخش است
[ترجمه ترگمان]در زمان حال در حال پخش شدن چیزهای خیالی و کالباس سازی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Let us cut the baloney on this subject.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید در مورد این موضوع صحبت کنیم
[ترجمه ترگمان]بیا این حرف ها را درباره این موضوع ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Baloney sausage comes from the name of the Italian city, Bologna.
[ترجمه گوگل]سوسیس بالونی از نام شهر ایتالیایی بولونیا گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]سوسیس Baloney از نام شهر ایتالیایی بولونیا به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Baloney is a kind of sausage that many Americans eat often.
[ترجمه گوگل]بالونی نوعی سوسیس است که بسیاری از آمریکایی ها اغلب آن را می خورند
[ترجمه ترگمان]Baloney نوعی سوسیس است که بسیاری از آمریکایی ها اغلب می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Don't believe the pitcher baloney. sentence dictionary
[ترجمه گوگل]بالون پارچ را باور نکنید فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]the را باور نکن فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید